واین الاثافی و این الطلال
واین الخیام واین الظلال
واین الاثاث واین الرثاث
واین النساء واین الرجال
وفی کل حی و فی کل شئی
للیلی ظهور فجاسوا خلال
فوالله لم یبق فی دارنا
سوی واحد احد لایزال
و کل الذی فی المرایا تراه
فها هو هو انتم فی ضلال
له احتجاب بکل الظهور
فشاهد لهذا بعین الکمال
فان کان فی الکون شئی سواه
فذامنه ظل ترا او خیال
ففی کل عین بداحسنه
الا فانظروا فیه ذاک الجمال
وان خلت عنه انفصالالنا
فما فی الحقیقة الا الوصال
فبالکشف یحصل هذا المقام
وان کان عندالدلیل محال
اسیری و حالی لاعیا الفهوم
لان العقول لها کالعقال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نخستین برادرش کهتر به سال
که در مردمی کس ندارد همال
بیک ماه بالا گرفت آن نهال
فزون زانکه دیگر درختان بسال
مر آن را کجا نام او بد هلال
یکی دختری بود حورا مثال
گرامی چو مال و قوی چون جبال
نکو چون جوانی و خوش چون جمال
کهن گشتهای تن نهای بل نوی
فزاینده در گردش ماه و سال
ازو ناشده حال دوشیزگی
[...]
چه چابوک دستست بازی سگال
که در پرده داند نمودن خیال
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.