دوش یارم جام می آورد و گفت این را بنوش
تا که گردی مست و باشی بیخبر از عقل و هوش
گفتمش من صوفیم می از کجا من از کجا
گفت افسانه چه کار آید بیا و باده نوش
از کف ساقی چو نوشیدم شراب آتشین
مست و لایعقل برآوردم چو خم باده جوش
عشق زور آورد و بودم مست و دلبر در نظر
جان بشوق وصل او مستانه آمد در خروش
گفتمش عمریست تا جویای وصلت گشته ام
گفت ای بدمست تا کی خود نمائی رو خموش
در نقاب زلف دیدم حسن او پنهان شده
گفتم ای جان از جمال خود برافکن روی پوش
در حریم انس ما با تو چو محرم بوده ایم
می نما رو بی حجاب و دیگر از ما رو مپوش
کی به بیداری نماید رو به کس در عمرها
آنچنان حسنی که ما در خواب میدیدیم دوش
از مریدی وارادت شد اسیری بهره مند
گر شود مقبول خاطر پیش پیر می فروش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی لحظهای از مستی و عشق روایت میشود. شاعر از یاری که جام میآورد و او را به نوشیدن دعوت میکند، سخن میگوید. شاعر که خود را صوفی میداند، در پاسخ میگوید نمیتواند می را بنوشد. اما پس از نوشیدن شراب، به حالت مستی درمیآید و عشق محبوبش را میجوید. او به تجربهای عمیق از وصل و شوق در عشق اشاره میکند و از محبوبش میخواهد که خود را بیپرده به او نشان دهد. در نهایت، شاعر به احساساتش و جاذبهی خاص محبوب اشاره میکند و بر اهمیت محبوبیت در میان عارفان میپردازد. این شعر توصیفکنندهی زیبایی بصیرت در عشق و مستی است.
هوش مصنوعی: دیشب دوست من نوشیدنیای آورد و گفت این را بنوش تا مست شوی و از هوش و عقل خود بیخبر بمانی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که من یک صوفی هستم، بپرسم می از کجا آوردهام. او پاسخ داد که داستانهای زیادی وجود دارد، اما اینها به چه کار میآید؟ بیا و از شراب لذت ببر.
هوش مصنوعی: وقتی از دست ساقی شراب آتشین نوشیدم، به حدی مست شدم که مانند یک ظرف پر از شراب، سرشار از هیجان و شور و بیخیالی شدم.
هوش مصنوعی: عشق بر من غلبه کرد و من مست شدم، معشوق در نظر من بود و به شوق وصال او، با حالتی شاد و سرمست، به هیجان و شور آمدم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که سالهاست در پی وصالت هستم، اما او پاسخ داد که تو هنوز در خودنمایی غرق شدهای، پس سکوت کن.
هوش مصنوعی: در خُشر زلف او زیباییاش پنهان شده است. به او گفتم، ای عزیز، از زیباییات پرده بردار و چهرهات را به نمایش بگذار.
هوش مصنوعی: ما در فضای نزدیکی و دوستی با تو قرار داریم و چون به یکدیگر آشنا هستیم، بدون پرده و حجاب خود را نشان بده و دیگر به ما پشت نکن.
هوش مصنوعی: کی چنین زیبایی را در بیداری میتوان دید که ما در خواب شب گذشته مشاهده کردیم؟
هوش مصنوعی: اگر مریدی از عشق و ارادت به پیر و پیشوای خود، به اسیری خوشحال و بهرهمند تبدیل شود، زمانی او مورد قبول دل آن پیر میباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست از قدر و خطر در هفت کشور هم کفوش
زین همی نازد ولیش و زان همی سوزد عدوش
گر عدو خواهد که در راه خلافش دم زند
نم نماند در دهانش دم بگیرد در گلوش
اوج علیین نخوانم همت عالیش را
[...]
مست و لایعقل گذشتم از در میخانه دوش
سالکی دیدم نشسته پیش پیر می فروش
گشته از دنیا و مافیها به کلی اختیار
از پی یک جرعه می بر باد داده عقل و هوش
مطربان افتاده بی خود هر یکی بر یک طرف
[...]
ای خریداران رویت عاشقان جان فروش
شور در مردم فتاد از عشق رویت رو بپوش
با قفاداران انجم ماه نتواند زدن
با رخت پهلو اگر خورشید باشد پشت روش
من خمش بودم مرا آورد شوقت در سخن
[...]
یار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپوش
ورنه خواهد سوخت خرمن هر کرا عقل است و هوش
روی گندمگون نمود و جان ما یک جو فروخت
از چه شد باز اینچنین گندم نمای جو فروش
شاهدان از گوشها کردند درها را رها
[...]
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِیفروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت میگردد جهان بر مردمانِ سختکوش
وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.