گر شیخ شهر بود و گر پیر می فروش
هریک ز جام عشق تو دیدیم باده نوش
ذرات کون مست شراب محبتند
از شوق روی تست دو عالم پر از خروش
هرکو چشید از می لعل تو جرعه
دارد چو جام باده ز مستی مدام جوش
می خوار و رندباش ولی خودنمامباش
می نوش در طریقت مابه ز خود فروش
زنهار نیک خلق و بد خود نهان مکن
عیب کسان بپوش ولی عیب خود مپوش
یکبار رو نمودی و بیهوش شد دلم
بار دگر نما مگر آیم ازین بهوش
از شوق روی یار و ز ذوق کلام او
گشتم براه عشق و طلب جمله چشم و گوش
گفتم که سر عشق کنم فاش در جهان
پیر خرد درآمد و گفتا که هی خموش
گر عاشقی بعقل و بتقلید واممان
در راه عشق همچو اسیری بجان بکوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و شوقی عمیق اشاره دارد که از دیدن محبوب به وجود میآید. شاعر میگوید اگر شیخ یا پیر میفروش باشد، هر دو از جام عشق پر شده و باده مینوشند. او بیان میکند که همه موجودات تحت تاثیر عشق و محبت به معشوق قرار دارند و از شوق محبوب، جهان پرهیاهوست. شاعر توصیه میکند که باید از خویشتنفروشی پرهیز کرد و عیوب خود را پنهان نکرد، حتی در حالی که عیوب دیگران را میپوشاند. همچنین به تجربیات عاشقانهاش اشاره کرده و تأکید میکند که عشق باید از دل و با شجاعت دنبال شود و مکتوبات علمی یا تقلید نمیتواند جایگزین تجربه عاشقانه شود. در نهایت، به ارتباط عمیق میان عشق و جنون اشاره میکند و به اهمیت تلاش در این مسیر تاکید میورزد.
هوش مصنوعی: خواه چه کسی از اهل علم و دانش باشد، مانند شیخ شهر، و خواه آن کسی که در میخانه و دنیای عشق غوطهور است، هر کدام با عشق تو از آن جام خاصی که تو به آنان میدهی، نوشیدند و لذت بردند.
هوش مصنوعی: اجزای جهان به خاطر عشق و محبت به تو مانند مستی از شوق و عشق پر شدهاند و کل عالم در این هیجان و شادی غرق است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از شراب زلال و خوشطعم تو کمی بچشد، به طور مداوم تحت تاثیر خوشحالی و سرخوشی آن قرار میگیرد، مانند کسی که همیشه در حال نوشیدن باده است.
هوش مصنوعی: در زندگی خود میتوانی شاد و سرمست باشی، اما از خودخواهی و خودنمایی دوری کن. در راهی که در پیش داری، قدر و ارزش خود را بفروش نرسان، بلکه بر اساس واقعیات خود زندگی کن.
هوش مصنوعی: هشدار که نیکوکرداری و بدیهای خود را پنهان نکن. عیبهای دیگران را بپوشان، اما عیبهای خود را نه.
هوش مصنوعی: یک بار که روی خود را به من نشان دادی، دلم بیتاب و بیهوش شد. حالا دوباره خود را نشان بده تا شاید بتوانم از این حالت بیحالی خارج شوم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و زیبایی چهره محبوب و لذت از کلام او، به راهی در عشق و جستجو قدم گذاشتم و تمام حواسم مشغول اوست.
هوش مصنوعی: گفتم که راز عشق را در دنیا فاش کنم، اما آن پیر دانا وارد شد و گفت: "سکوت کن!"
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، با عقل و تقلید دست از عشق برندار. در این مسیر عشق، مانند یک اسیر برای دستیابی به عشق تلاش کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دندان و عارض بتم از من ببرد هوش
کاین در نوش طعمست ، آن ماه مشکپوش
جوشان شده دو زلف بت من بروی بر
جانم بر آتش است از آن آمده بجوش
اندر چهار چیزش دارم چهار چیز
[...]
ای آفتاب ملک، رهی خفته بود دوش
غایب شده ز عقل و جدا مانده ای ز هوش
وقت سحر، که چشم شود باز از قضا
دیدم بکوی خلقی ماننده سروش
گفتند بنده را که: اغل را شه جهان
[...]
معلوم من نشد که کجا رفت پیر اوش؟
با او چه کرد گردش ایام دی و دوش؟
وز پس سپید کاری چونش سیاه کرد
صبح سپید جامه و شام سیاه پوش؟
شاه جهان گذشت و ما همچنان خموش
کو صد هزار نعره و کو صد هزار جوش
ای تیغ بهر قبضه مسعود خون ببار
وی کوس بهر رایت بوالفتح برخروش
ای سلطنت چو صبح بدر جامه تا به ناف
[...]
امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش
فردا طلب مرا به سر کوی میفروش
دوش آن صنم به ساغر و رطلم خراب کرد
و امشب نگاه کن که: دگر میدوم به دوش
رندم، تو پر غرامت رندی چو من بکش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.