محرم بزم وصالت کی شود هر بوالهوس
درخور این شیوه جان پاکبازانست و بس
جز خیال زلف و رویت جان مارا روز و شب
مونس و همدم نه بینم در همه آفاق کس
در شعاع پرتو مهر جمال روی دوست
جمله ذرات هست و نیست دیدم هر نفس
عاشقان احرام طوف کوی جانان بسته اند
پرصدا شد جمله آفاق زآواز جرس
در هوای وصل جانان برتر از کون و مکان
مرغ جانم هر زمان طیران نماید زین قفس
ذوق عرفان نیست زاهد را وگر گوید که هست
گو که بسم الله بیا اینست میدان و فرس
جذبه عشقش اسیری را بجائی ره نمود
کاندر آن عالم ندیدم زیرو بالا پیش و پس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و وصل با محبوب میپردازد و میگوید که در این حال، هر بوالهوسی میتواند به وصال برسد. او اشاره میکند که عشق و زیبایی معشوق، تنها مونس و همدم اوست و در هر نفس، خوبیهای وجود معشوق را میبیند. عاشقان به دور کعبه عشق گام نهادهاند و صداهای عشق در همه جا پیچیده است. در این فضایی که فراتر از دنیا و مکان است، روح او به پرواز درمیآید. شاعر به نااهلانی که خود را عارف میدانند، میگوید که واقعیات عشق و عرفان را درک نکردهاند و او خود را اسیر عشق میداند که در دنیای واقعی دیگر هیچ تفاوتی بین بالا و پایین نمیبیند.
هوش مصنوعی: زمانی که میتوان به میهمانی و وصال تو دست یافت، تنها افرادی که دل پاک و باصفا دارند، لایق این عشق و این شیوه خواهند بود. افراد سیاه دل و هوسران به این مقام نخواهند رسید.
هوش مصنوعی: جز فکر و یاد زلف و چهرهات، هیچ چیز دیگری نه در روز و نه در شب، مونس و همدم جانم نیست و در سراسر دنیا هیچ کس را نمیبینم.
هوش مصنوعی: در دایرهای که نور زیبایی چهره دوست پخش شده، هر ذرهای را دیدم که وجود و عدم را تجربه میکند با هر نفسی که میکشم.
هوش مصنوعی: عاشقان با عشق و شوق به دور کوی محبوب خود گرد آمدهاند و با صدای بلند، تمام نقاط جهان را به وجد آوردهاند. صدای زنگی که میشنوید، نشانهای از این شور و حال است.
هوش مصنوعی: در هوای نزدیک شدن به معشوق، چیزی بالاتر از دنیا و مکان وجود دارد. پرنده روح من هر لحظه از این قفس (بدن) پرواز میکند.
هوش مصنوعی: زاهد اگر فکر میکند که دارای ذوق و حال عرفانی است، باید بداند که این تنها ادعاست. آنچه مهم است، ورود به میدان عمل و کسب تجربه واقعی است. پس اگر ادعایی دارد، باید با عمل و تجربه خود نشان دهد که واقعاً در این میدان هست.
هوش مصنوعی: عشق او انجام و آغاز را در هم پیچیده و راهی برای آزادی اسیران فراهم کرده است. در آن دنیای عشق، من نه چیزی را بالا میبینم و نه چیزی را پایین؛ همهچیز به یکسان در هم آمیخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای توئی بیچارگان را چاره و فریادرس
ایزد از هر دو بند و سختی مر ترا فریادرس
هرکه را رنجی بدو آمد تو برداری ازو
بر ندارد رنج تو جز کردکار پاک و بس
جز بکردار نشاط و ناز نگذاری قدم
[...]
ای بنظم آراستن با سعد اکبر هم نفس
مدح سعدالملک مسعود بن اسعد گوی و بس
آنکه نفس ناطقه از سینه ارباب نظم
بهر سلک مدح او در نفیس آرد نفس
صدر عالی رأی ملک آرای دستوری که بر
[...]
در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس
یاد میدار آنکه: هستی هر نفس با دیگری
ای که بییاد تو هرگز بر نیاوردم نفس
میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان
[...]
ز اقتضای دور گردون گر پدید آید ترا
چند روزی در جهان بر قول و فعلی دسترس
بشنو از ابن یمین پندی بغایت سودمند
با سلامت عمر اگر داری بسر بردن هوس
بدمگوی و بدمکن با هیچکس در هیچ حال
[...]
هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس
سست میجنبد صبا ای صبح کار توست و بس
پیش خورشید مرا کاریست وانگه غیر صبح
کیست کو در پیش خورشیدی تواند زد نفس؟
ای نسیم صبح بگذر بر شبستانی که گشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.