کسی کورا غم جانان نباشد
همان بهتر که اورا جان نباشد
ببزم وصل جانان ره کسی برد
که در قید جهان و جان نباشد
بعشقت کافر آمد هرکه او را
بکفر زلف تو ایمان نباشد
مجو زاهد ز من سامان درین راه
که راه عشق را سامان نباشد
نیاز عاشقان گردد همه ناز
اگر معشوق جان پنهان نباشد
فنا شو گر وصال یار خواهی
ترا تا این نباشد آن نباشد
دلی کو با غم عشق است همدم
نخوانم دل اگر شادان نباشد
نمی پرسد طبیب از حال زارم
مگر درد مرا درمان نباشد
اسیری بی می و شاهد توان بود
ولی این شیوه رندان نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلباختگی است و به احساسات عمیق عاشقان اشاره دارد. شاعر میگوید که هیچکس نمیتواند نسبت به عشق بیتفاوت باشد و بهتر است کسی که عاشق نیست، از جان خویش بیبهره باشد. او به این نکته میپردازد که در عشق واقعی، هیچ نظم و قاعدهای وجود ندارد و عاشق باید خود را فدای معشوق کند. همچنین، بیان میکند که اگر دل عاشق در غم عشق نغلطد، نمیتوان آن را دل شاد خواند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره دارد که در مسیر عشق، نیازهای عاشقانه باید برآورده شود تا عشق به کمال برسد و به تعبیر او، بدون درد و غم نمیتوان به عشق واقعی رسید.
هوش مصنوعی: بهتر است کسی که به خاطر عشقش غمگین است، اصلاً وجود نداشته باشد؛ زیرا وجود او پر از درد و رنج خواهد بود.
هوش مصنوعی: تنها کسی میتواند به وصال محبوب دست یابد که از قید و بندهای دنیوی و زندگی آزاد باشد و دل به آنها نبسته باشد.
هوش مصنوعی: هرکسی که به عشق تو کافر شود، از نظر من زلفهای تو به او ایمان نمیدهند.
هوش مصنوعی: از زاهد انتظار نداشته باش که راهی در عشق برای تو تعیین کند، چرا که در مسیر عشق، هیچ گونه نظمی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عاشقان برای ابراز نیازهایشان باید در برابر معشوق خود ناز کنند، مگر آنکه آن معشوق به روشنی و آشکارا در دسترس باشد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به وصال یار برسی، باید خود را در او فانی کنی؛ زیرا تا این کار را نکنی، آنچه را میخواهی به دست نخواهی آورد.
هوش مصنوعی: دل را وقتی با غم عشق همدم میدانم، نمیتوانم آن را شاد بنامم.
هوش مصنوعی: طبیب وقتی حال بد من را نمیپرسد، یعنی درمانی برای درد من ندارد.
هوش مصنوعی: انسانی که در اسارت عشق و زیبایی است، میتواند با وجود سختیها، از می و نگاه محبوب لذت ببرد؛ اما این روش و سبک زندگی مخصوص رندان و آزادگان نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گوی بی چوگان نباشد
گناه از گوی سرگردان نباشد
توان نان خورد اگر دندان نباشد
مصیبت آن بود که نان نباشد
دل ما را شکیب از جان نباشد
ور از جان باشد، از جانان نباشد
مرا دشوار ازو باشد صبوری
ز جانان دل صبور آسان نباشد
نباشد ناله عیب از دردمندی
[...]
چه خوش بزمی که جز جانان نباشد
درین محرم بغیر از جان نباشد
دو درج لعل کان در کان نباشد
دو عقد دُر که در عمان نباشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.