چو دل در دست عشقش مبتلا شد
چگویم برمن از جورش چه ها شد
چو درد عشق جانم راست درمان
مرا درد تو بهتر از دوا شد
ز مسجد آمدم سوی خرابات
چو لطف دوست ما را رهنما شد
بیک دم رخ نمود و عقل و دین برد
ندانستم دگر باره کجا شد
به عاشق گرچه کرد اول جفاها
در آخر هرجفا با صد وفا شد
ندارد بهره از اسرار خلقت
کسی کو در پی چون و چرا شد
اسیری جام جم دانی چه باشد
دلی کز نور معنی با صفاشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا تا آن خداوند آشنا شد
دلم روشنتر از روشن هوا شد
چو شیرین از بَرِ خسرو جدا شد
ز نزدیکی به دوری مبتلا شد
کسی کو با تو اینجا آشنا شد
در آخر بی شکی مرد خدا شد
به هر درد و غمی دل مبتلا شد
چرا یکباره یار از ما جدا شد؟
برید از دوستان خود به یکبار
دریغا، حاجت دشمن روا شد
بگفتم عاشقان را ناسزایی
[...]
مرا جورت بسی دل میخراشد
مبادا دشمنی بد گفته باشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.