گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

جامه بیگانگی پوشید یار آشنا

تا تواند عشق ورزیدن بهر شاه و گدا

گاه پوشد کسوت لیلی گهی مجنون شود

گاه معشوق و گهی عاشق نماید خویش را

گفت صوفی عاشق و معشوق جز یک ذات نیست

عارفش گفتا صواب و جاهلش گفتا خطا

یک حقیقت بر مراتب طالب و مطلوب شد

گر تو دانایی یکی دان راه و رهرو، رهنما

سرخود با خود بگوید خود کند افشای آن

تا نهد تهمت بخلق و فاش گردد ماجرا

گشته ظاهر بر ظهور خاص در هر مظهری

از پی اظهار ناز و شیوه بی منتها

با اسیری رو نمودی از پس هر ذره باز

تا نبیند هر نظر در جلوه دیگر ترا