زان پیشتر که کون و مکان را ظهور بود
در بزم وصل دوست دلم در حضور بود
ساقی چو داد باده به رندان می پرست
هر جرعه ز مشرب ما بحر نور بود
روزی که خلق مست می مختلف شدند
مستی جان ما ز شراب طهور بود
با روی جان فروز وقد دلربای تو
میلی بحور و جنت و طوبی قصور بود
حیران حسن یار چنانم که از ازل
از هست و نیست جان و دلم را نفور بود
عاشق براه عشق به تسلیم پا نهاد
ورنه خیال عشق تو از عقل دور بود
نام و نشان غیر اسیری بهردو کون
نگذاشت زانکه یار بغایت غیور بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دی کز فروع ماه رخت پرده دور بود
آیینة جمال تو گرداب نور بود
میرفت با نسیم تو از خویش بوی گل
خورشید در حضور رخت بیحضور بود
خسرو به زور عجز قوی گشت عاقبت
[...]
دانست کز شهادتم امید حور بود
برگشتنم ز دین دم بسمل ضرور بود
رفت آن که ما ز حسن مدارا طمع کنیم
سررشته در کف «ارنی گوی » طور بود
محرم مسنج رند «انا الحق » سرای را
[...]
مصباح نور جلوه گر اندر تنور بود
یا در تنور آیۀ الله نور بود
گاهی باوج نیزه گهی در حضیض خاک
در غایت خفاء و کمال ظهور بود
گاهی مدار دائرۀ سوز و ساز شد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.