گنجور

 
غروی اصفهانی

مصباح نور جلوه گر اندر تنور بود

یا در تنور آیۀ الله نور بود

گاهی باوج نیزه گهی در حضیض خاک

در غایت خفاء و کمال ظهور بود

گاهی مدار دائرۀ سوز و ساز شد

گاهی چه نقطه مرکز شور نشور بود

یا شمع جمع انجمن آه و ناله شد

یا شاهد بساط نشاط و سرور بود

گاهی چه نقطه بر در سر حلقۀ فساد

رأس الفخار بر در رأس الفجور بود

آخر به بزم بادۀ مست غرور رفت

لعل لبی که عین شراب طهور بود

یا للعجب که نقطۀ توحید آشنا

با چوب خیزران اثیم کفور بود!

قرآن قرین ناله شد آندم که منطقش

داود بود و نغمه سرای زبور بود

تورات زد بسینه چه از کینه شد خموش

صوت انا اللهی که ز سینای طور بود

انجیل خون گریست چه آزرده بنگریست

لعلی که روح بخش و شفاء صدور بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode