گنجور

 
غروی اصفهانی

مصباح نور جلوه گر اندر تنور بود

یا در تنور آیۀ الله نور بود

گاهی باوج نیزه گهی در حضیض خاک

در غایت خفاء و کمال ظهور بود

گاهی مدار دائرۀ سوز و ساز شد

گاهی چه نقطه مرکز شور نشور بود

یا شمع جمع انجمن آه و ناله شد

یا شاهد بساط نشاط و سرور بود

گاهی چه نقطه بر در سر حلقۀ فساد

رأس الفخار بر در رأس الفجور بود

آخر به بزم بادۀ مست غرور رفت

لعل لبی که عین شراب طهور بود

یا للعجب که نقطۀ توحید آشنا

با چوب خیزران اثیم کفور بود!

قرآن قرین ناله شد آندم که منطقش

داود بود و نغمه سرای زبور بود

تورات زد بسینه چه از کینه شد خموش

صوت انا اللهی که ز سینای طور بود

انجیل خون گریست چه آزرده بنگریست

لعلی که روح بخش و شفاء صدور بود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
اسیری لاهیجی

زان پیشتر که کون و مکان را ظهور بود

در بزم وصل دوست دلم در حضور بود

ساقی چو داد باده به رندان می پرست

هر جرعه ز مشرب ما بحر نور بود

روزی که خلق مست می مختلف شدند

[...]

فیاض لاهیجی

دی کز فروع ماه رخت پرده دور بود

آیینة جمال تو گرداب نور بود

میرفت با نسیم تو از خویش بوی گل

خورشید در حضور رخت بی‌حضور بود

خسرو به زور عجز قوی گشت عاقبت

[...]

غالب دهلوی

دانست کز شهادتم امید حور بود

برگشتنم ز دین دم بسمل ضرور بود

رفت آن که ما ز حسن مدارا طمع کنیم

سررشته در کف «ارنی گوی » طور بود

محرم مسنج رند «انا الحق » سرای را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه