بیا که یار ز رخسار پرده را بگشود
بیا که هر چه نهان بود آشکار نمود
بیا که مجلس ما بزمگاه مستانست
بیاکه ساقی و جام است و بانگ ساز و سرود
بیا و باده بنوش و زیان خود طلب
چو ره بدوست نبردی، ز زهد خشک چه سود
بیا که میکده در باز کرد باده فروش
که عارفانه بنوشیم می برغم حسود
چه شد که جمله ذرات مست و بیخبرند
نگر مگر در میخانه ساقیم بگشود
کنون که فرصت عمر است خوش غنیمت دان
شراب و شاهد و مطرب نوای بربط و عود
حریف ما شو و می نوش و روی ساقی بین
ببزمگاه شهود آ چه جای گفت و شنود
بیا و پیر خرابات عشق را دریاب
که رهبرست و بمعشوق میرساند زود
چه باده های پیاپی که میدهد ساقی
بجان مست اسیری درون بزم شهود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: به این شعر دعوتی است به جشن و شادی و نوشیدن شراب. شاعر از یاری میخواهد که پردهها را کنار بزند و حقایق پنهان را نمایان کند. فضا را به بزم مستان تشبیه میکند و بر اهمیت لذتبردن از زندگی تأکید دارد. او از مخاطب میخواهد که از زهد خشک بپرهیزد و به میکده بیاید تا از باده و زیباییها بهرهمند شود. در این مجلس، همه در حال مستی و شادمانی هستند و فرصت زندگی را غنیمت میشمارد. در نهایت، به دلدادگی و عشق اشاره میکند و از یک پیر خردمند دعوت میکند که در این مسیر راهنما باشد.
هوش مصنوعی: بیا که دوست، پرده را از روی چهره برداشت و هر آنچه پنهان بود، نمایان ساخت.
هوش مصنوعی: بیایید به مهمانیای که پر از شادی و سرور است، جایی که شراب و موسیقی و آواز همه جا را فراگرفته است.
هوش مصنوعی: بیا و از شراب بنوش و خسارتهای خود را جبران کن، چون وقتی در راه عشق گام نمیزنی، از زهد بیروح چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: بیایید به میکده برویم که در آن باز شده و فروشنده شراب آماده است. بیایید با شور و شوق و به طور عرفانی از نوشیدنی لذت ببریم و حسادتها را نادیده بگیریم.
هوش مصنوعی: چه شده که همه موجودات در حال خوشی و بیخبری هستند؟ شاید به خاطر این است که در میخانهای در باز شده و همه مشغول خوشگذرانیاند.
هوش مصنوعی: هماکنون که عمر فرصتی برای لذت بردن است، از شراب، معشوق، و موسیقی لذت ببر و از نغمههای سازها بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: با ما همدلی کن و شراب بنوش و زیبایی ساقی را در میخانه مشاهده کن. در این لحظه از عالم شهود، دیگر جایی برای گفتن و شنیدن نداریم.
هوش مصنوعی: بیایید به سراغ استاد و راهنمای دنیای عشق برویم، چرا که او با هدایتهایش ما را به معشوق میرساند.
هوش مصنوعی: ساقی به طور مداوم نوشیدنیهایی به یک شخص مست میدهد که در میان مجالس عرفانی و کشف حقیقت به سر میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.