گنجور

 
اسیری لاهیجی

جمله عالم رو بما دارند و مارا روبدوست

وربمعنی روشناسی جمله رو خودروی اوست

نیست جانت را مشامی ورنه آفاق جهان

از نسیم طره عنبر فشانش مشکبوست

پرده رویش بعالم نیست جز وهم و خیال

چون نماند این خیالت هر چه بینی جمله اوست

شاهد حسنش ندارد در حقیقت خود حجاب

روی او پنهان چو بینی در نقاب ما و توست

آن یکی از کعبه دیدش دیگر از دیر و کنشت

هر کسی رارخ بجائی می نماید حسن دوست

مست این می هر کسی از جام دیگر گشته اند

جام زاهد حور و جام عاشقان روی نکوست

سربسر آفاق عالم گشت غرق این شراب

با اسیری گو چه جای قصه جام و سبوست