گر مهر فاحببت بذرات نه ساریست
سرگشتگی عالم و آدم ز طلب چیست
از شوق تو سرگشته شد افلاک و کواکب
واندر طلبت آب بهر گوشه جاریست
از کعبه ترا گر طلبد زاهد عابد
مطلوب ز بتخانه و از دیر بگو کیست
ز آئینه دل زنگ دوئی گر بزدائی
روشن بنماید که همه، غیر یکی نیست
این طرفه که از باده وصلش همه مستند
در قید خمار غم هجران ز اسیریست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شعر، شاعر به عشق و جستجوی معشوق اشاره دارد. میگوید که برای رسیدن به محبت و عشق، نه فقط انسانها بلکه تمام موجودات عالم در جستجوی او هستند. این عشق چنان عمیق است که حتی آسمانها و ستارهها نیز تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند. اگر زاهدی از کعبه به جستجوی او بیفتد، بیتردید مطلوب حقیقی در مکانهایی ناپاکتر هم یافت میشود. با پاکسازی دل از زنگارها، حقیقت روشن میشود که تمام موجودات در اصل یکی هستند. همچنین، در حالی که همه از وصل مینوشند و مستاند، همچنان در بند خمار غم جدایی و دوری قرار دارند.
هوش مصنوعی: اگر محبت تو در ذرات عالم جریان دارد، پس این بلاتکلیفی و سرگردانی انسانها و موجودات به خاطر چیست؟
هوش مصنوعی: از شوق و عشق تو، آسمانها و ستارهها سرگشته و حیران شدهاند و در پی تو، آبها به هر سمتی در حال حرکت و جریاناند.
هوش مصنوعی: اگر زاهد و عابد از تو بخواهند که به کعبه بروی، تو چرا از بتخانه و دیر صحبت میکنی؟ این به چه معناست؟
هوش مصنوعی: اگر زنگ دوگانگی را از دل خود پاک کنی، آنگاه روشنایی حقیقت نمایان میشود و متوجه میشوی که همه چیز، جز یک حقیقت واحد نیست.
هوش مصنوعی: این جالب است که همه در خوشی و نشئه عشق او غرق شدهاند، در حالی که هنوز به خاطر غم جدایی او در رنج و سختی به سر میبرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تابنده تر از زهره و از مشتری آن چیست
چیزی که در این عالم بی او نتوان زیست
کان طرب و خرمی و خوبی و خوشیست
شاید که ازو بربخوری بلبله بیست
چشم ز خیال تو پر از نور تجلیست
چشمی که چنین است به دیدار تو اولیست
صورنگر از آن صورت و معنی چو خبر داشت
انگیختن صورت چینش به چه معنیست
بر طرف چمن سور به صد شرم بر آید
[...]
در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست
من با تو بگویم، که ترا پرتو حس نیست
رو دیده بدست آر، که تا باز ببینی
در جمله ذرات جهان نور تجلیست
از فرط حجابست، که آن مشرک نادان
[...]
افسوس که صورت تُتق چهرهٔ معنی ست
ورنه همه آفاق پر از نور تجلّی ست
هر لحظه در این کوی به دیگر صفتی یار
در جلوهٔ حسن است ولی چشم تو اعمی ست
گر نیست به هر مو کششی از طرف دوست
[...]
مه شمع شب افروز و رخت نور تجلی ست
او را به جمال تو کجا زهره دعوی ست
رضوان به هوای قد رعنای تو ای سرو
جاوید وطن ساخته در سایه طوبی ست
منما به کس آن روی و در آیینه نظر کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.