گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

حذر کن ای دل از آن چشم و ابرو

که ترکست و کمانکش هست و جادو

اگر هندو پرستد آفتابی

تو را خورشید رو زائیده هندو

ززلف و خط چرا پوشیده جوشن

اگر داود نبود آن زره مو

زتیغ ابروانش بر دل آن رفت

که بر بغداد از تیغ هلاکو

بگرد سرو قدت مرغ روحم

زند چون فاخته پیوسته کوکو

تو را منزل بود بر دیده و دل

کند گر سرو بن جابر لب جو

نه خود آشفته بودم من زآغاز

مرا آشفته کرد آن تار گیسو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

پدر گفتش که چون زر سایه افکند

ترا از گوهر و از پایه افکند

نیاید دُنیی و دین راست هر دو

ز حق می‌دان که نتوان خواست هر دو

مشاهدهٔ بیش از ۱۴۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

در این رقص و در این های و در این هو

میان ماست گردان میر مه رو

اگر چه روی می‌دزدد ز مردم

کجا پنهان شود آن روی نیکو

چو چشمت بست آن جادوی استاد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه