مدد ای عشق که از عقل در آزارم من
رحمتی کن برهانم که گرفتارم من
خیز اقبال کن ای ساقی مستان با جام
که زهشیاری از این دور در ادبارم من
منکه با کفر سر زلف تو بستم پیمان
کافر عهدم و شایسته زنارم من
کوکب دیگرم از برج دگر طالع کن
که بس آزرده از این ثابت و سیارم من
ساغری از خم میخانه وحدت بمن آر
که بدرد سر از این باده خمارم من
غیر عناب می آلود تواش نیست علاج
دل که گفت از نگه مست تو بیمارم من
غمزه و خال و خط و زلف و مژه کرده هجوم
وه که با لشکر کفار بپیکارم من
گفتمش لعل تو ضحاک و دو زلفت ماران
خنده زد گفت که زآن مار در آزارم من
دور نو کن زکرم ساقی و مشگل بگشا
که گره بر دل از این گنبد دوارم من
آیت برد و سلامی بمن ای روح بیار
که زنمرود زمان دایم در نارم من
چاره ای دست خدا بهر خدا در کارم
زانکه در چاره خود عاجز و ناچارم من
بقضا و بقدر قادری ای شه مددی
آخر آشفته ام و واقف از اسرارم من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، دعوت به عشق و طلب رحمت از محبوب است. شاعر از درد و سختیهای خود میگوید و این که چگونه عشق او را آزار میدهد. او از ساقی میخواهد که خوشبختی را به او برگرداند و از او درخواست ساغری پر از عشق میکند تا از درد جدایی رهایی یابد. شاعر به تضاد میان کفر و عشق اشاره میکند و میگوید که به زلف محبوبش پیوند بسته است. او غمها و مشکلات ناشی از عشق را توصیف میکند و از محبوب میخواهد که به او کمک کند تا از این وضع نجات یابد. در کل، شعر نمادی از درد و شگفتیهای عشق و نیاز به یاری و محبت است.
هوش مصنوعی: ای عشق، به من کمک کن که عقل مرا آزار میدهد. مرا از این گرفتاری آزاد کن و رحمی به من کن.
هوش مصنوعی: ای ساقی مستان، با جام خود به پاخیز و خوشی بیاور که من از این دوران سخت و ناامید کننده، به شدت احساس بیخبری و فراموشی میکنم.
هوش مصنوعی: من که با بیدینی، سر زلف تو را به خود بستهام، به این عهد ناپسند که بستم، شایستهام که از بندگان غیر خدا به شمار آیم.
هوش مصنوعی: ستارهام را از برج دیگری به حرکت درآور، زیرا من از این وضعیت ثابت و متغیر به شدت رنجیدهام.
هوش مصنوعی: به من جامی از خم میخانهی اتحاد بده، زیرا که من به خاطر این شراب، دچار سردرد و خمار هستم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به بیان احساسات عمیق خود پرداخته و میگوید که هیچ چیز دیگری نمیتواند به دلش آرامش دهد جز محبت و نگاه معشوق. او از درد و بیماری ناشی از عشق صحبت میکند و میگوید که به خاطر زیبایی و توجه معشوق، دلش به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: زیباییهای دلربا و جذاب او همچون لشکری از دشمنان به من حملهور شدهاند و من در برابر آنها میجنگم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که لبت مانند سنگ قیمتی و موهایت چون مارهاست. او خنده زد و گفت که من از آن مارها در عذابم.
هوش مصنوعی: ساقی، گرد و غبار زحمت را از دل من دور کن و مشکلات را برایم حل کن، چرا که من از این دنیا و چرخش آن دلگیر و پریشم.
هوش مصنوعی: ای روح پاک، پیامی با خود بیاور و مرا در آتش زمان غمها و نگرانیهایم تنها نگذار.
هوش مصنوعی: من در کارهایم به خداوند وابستهام، زیرا در حل مشکلاتم ناتوان و بیچاره هستم.
هوش مصنوعی: ای پادشاه توانا و مقتدر، به کمکم بیایید. من اکنون در هم ریختهام، اما از رازهای زندگی آگاه هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.