دست گفتیم بران زلف چلیپا نزنیم
بر سر عقل دگر رشته سودا نزنیم
لن ترانی است جواب ارنی چون موسی
ما زدیدار دگر لاف تمنا نزنیم
طوطیان خط سبز تو بلب کرده هجوم
تکیه آن به که بر آن لعل شکرخا نزنیم
ما که داریم بسی کوکب رخشان از اشک
طعنه شب نیست که بر عقد ثریا نزنیم
چون بود ناوک آهی بکمان از چه دلا
تیر بر بند کمر ترکش جوزا نزنیم
لیک هر جا که فروزان شود آنشمع جمال
نتوانیم چو پروانه پری تا نزنیم
عهد بستیم بمیخانه در مجلس انس
بی لب لعل بتان ساغر و صهبا نزنیم
ما که هندوی رخ آن بت خورشید وشیم
بهتر آنست که خود طعنه بحربا نزنیم
همه جا ساحت طور است زعکس رخ دوست
خویش را بر شرر سینه سینا نزنیم
سحر طور علی وادی ایمن نجف است
از چه آشفته بجان خیمه در آنجا نزنیم
تا که درویش ثناگستر حیدر شده ایم
جز به دامان علی دست تولا نزنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.