گفتمش بسته آن طره پرچین توام
گفت هی نافه ببر آهوی مشکین توام
گفتمش دکه فروبسته عطار بشهر
گفت من تبت و تاتار تو و چین توام
گفتمش رفت گل و لاله و نسرین از باغ
گفت من باغ و گل و لاله و نسرین توام
گفتمش این شب دیجور نتابد اختر
گفت من مهر و مه و زهره و پروین توام
گفتمش جامه خونین ز چه داری تو به تن
گفت از آن است که اندر دل خونین توام
گفتمش دین و دل بردی و جان و خردم
گفت من جان و دل و عقل تو و دین توام
گفتمش من بره عشق تو چون فرهادم
گفت منهم بجهان خسرو و شیرین توام
گفتمش آیت اسلام کهن شد رحمی
گفت غم نیست که من یار نوآئین توام
گفتمش حسن تو را من همه جا وصافم
گفت منهم زکرم از پی تحسین توام
گفتمش کیستی ای مظهر رحمت برگو
گفت از بعد نبی پیر نخستین توام
علی عالی اعلا که بکریاس درش
عرش میگفت که من پایه زیرین توام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.