بصد امید سوی کوی دلستان رفتم
گرفته دل بکف و بهر امتحان رفتم
مباد آنکه سگش را زمن برنجاند
بکوی او زرقیبان شبی نهان رفتم
گرچه خار مغیلان براه بادیه بود
بشوق کعبه چوبر فرش پرنیان رفتم
شدم بجلد سگانش که پاسبان نشناخت
گهی چو خواب بچشمان پاسبان رفتم
ببوی آنکه خورم تیر کاری از نگهش
گشوده سینه سوی ترک شخ کمان رفتم
زدار طعن رقیب یهودوش رستم
کنون چو روح مجرد بر آسمان رفتم
شمیم پیرهن یوسف آمدم بمشام
اگر چو گرد بدنبال کاروان رفتم
بکوی باده فروش است گوئی آب خضر
که پیر آمدم آنجا ولی جوان رفتم
زشوق حلقه چوگان زلفش آشفته
بسر چو گوی از آن کو از آن روان رفتم
زشوق روی علی در زمان وجد و سماع
چنان برون شدم از خود که از میان رفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با امید و شوق به دیدار معشوق میرود و با دل پر از احساسات، خود را به محل محبوبش میرساند. او با احتیاط میخواهد که حتی سگ معشوق هم از او ناراحت نشود و در این راه با وجود موانع و زحمتها، همچنان به کعبه عشق و زیباییاش میاندیشد. در برابر پاسبان، ناپیدا و بیصدا حرکت میکند و از نگاه معشوقش، دلی شاداب و سرزنده میشود. او با بیتابی به سمت معشوق میرود، حتی اگر در این راه با خطرهایی مواجه شود. شاعر با شادی و شور به سمت بادهفروشی میرود و از عشق شاداب شده و گویی از خود خارج میشود. در نهایت، او به وجد و سماع میرسد و تمام وجودش غرق در عشق و زیبایی معشوق میگردد.
هوش مصنوعی: با صد امید و آرزو به سوی محلی که محبوبم در آنجا است، رفتم. دل شکستهام را در دست گرفتم و به خاطر آزمایش احساساتم، به آنجا سفر کردم.
هوش مصنوعی: مبادا که باعث رنجش او شوم، زیرا که من به خانهاش به طور پنهانی رفتم و از اهل غیبت و حسادت دوری کردم.
هوش مصنوعی: هرچند که در مسیر بیابان، خارهای تند و خشن وجود داشت، اما به شوق دیدن کعبه و معراج معنویام، با دل شاد بر روی فرش لطیف و زربفت گام برداشتم.
هوش مصنوعی: من به حدی به سگهای او نزدیک شدم که نگهبان آنها مرا نشناخت. گاهی در خواب نگهبان، من به آرامی از کنار او عبور کردم.
هوش مصنوعی: بوی کسی را استشمام کردم که با نگاهش تیر محبتش را به قلبم فرستاد و من از شدت عشق به سمت او به راه افتادم.
هوش مصنوعی: از زخمهای رقیب یهودیام رنجیدهام و اکنون مانند روحی آزاد به آسمان پرواز کردهام.
هوش مصنوعی: من بوی خوش پیرهن یوسف را به مشام خود احساس کردم، اگرچه ممکن است مانند غبار، به دنبال کاروانی بروم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که به جایی اشاره دارد که پر از شادی و لذت است، مانند جایی که میتوان از زندگی با تمام وجود لذت برد. گویی که در آنجا زندگی دوبارهای آغاز میشود، با این تفاوت که با تجربیات و سن بالاتر به آنجا رسیدهایم، اما حس و حال جوانی همچنان در ما زنده است.
هوش مصنوعی: به خاطر شوق و زیبایی حلقههای زلف او، سرم به شدت آشفته شد و مانند گوی در میدان، از آنجا به سمت او روانه شدم.
هوش مصنوعی: از شوق دیدن چهره علی، وقتی در حال شادی و سماع بودم، چنان از خود بیخود شدم که انگار وجودم ناپدید شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.