گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

بر بی نیاز قابل نبود نماز عاشق

مگر اینکه قبله باشد بت دلنواز عاشق

نه بمسجد است و محراب نماز عشقبازان

بخم دوابروی دوست بود نماز عاشق

همه روی در حجیزند پی عبادت اما

سر کوی یار باشد بجهان حجاز عاشق

زجهان به بینیازی بزنند دم حریفان

که برای ناز معشوق بود نیاز عاشق

نکنی زغیر شکوه رخ زرد و اشگ گلگون

فکند زپرده بیرون همه روزه راز عاشق

بده آن شراب ساقی که هوس زداید از دل

بحقیقتی رسانی تو گر مجاز عاشق

تو که دست کردگاری گرهی زکار بگشا

نبود بجز تو در دهر چو کارساز عاشق

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode