گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

پسته خندان گشود و لعل شکربار

شکر که نرخ شکرشکست ببازار

دلبر شیرین بلی چو کرد تبسم

پسته عجب نیست کاورد شکری بار

اینکه ببازار رفتی از پی یوسف

سر بنه ار زر بکیسه نیست بمقدار

شیشه بگو تا کند زسنگ کناری

صحبت نااهل را ثمر بود آزار

نشکندش قیمت وز نرخ نکاهد

گر گهری را عیان نگشت خریدار

دفتر پرهیز زآب میکده شستیم

خرقه و دستار رهن خانه خمار

میدهدم شیخ دردسر که مخور می

بیخبرند از خمار مردم هشیار

گر شکنی آن شکنج زلف پریشان

نافه چین بشکنی و طبله عطار

شور حق از سر منه دلا تو چو منصور

تا که سرافرازیت دهد بسر دار

روی نمود و جهان اسیر جنون کرد

چهره زمردم نهفت باز پریوار

هست شبی در قفای روز و ززلفت

روز مرا آمده عیان دو شب تار

حال دل آشفته چیست در خم زلفش

صعوه که منزل گرفته در دهن مار

از پی افسون مار جادوی ضحاک

به که پناه آورم بحیدر کرار

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
ابوسعید ابوالخیر

خوبتر اندر جهان ازین چه بود کار

دوست بر دوست رفت و یار بر یار

آن همه اندوه بود و این همه شادی

آن همه گفتار بود و این همه کردار

دوست بر دوست رفت یار بر یار

[...]

فرخی سیستانی

عشق خوشست ار مساعدت بود از یار

یار مساعد نه اندکست و نه بسیار

هست ، ولیکن کجا یکیست، زده جا

ده دل بینی بدو نهاده بزنهار

شکر خداوند را که لاله رخ من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

ای به هوا و مراد این تن غدار

مانده به چنگال باز آز گرفتار

در غم آزت چو شیر شد سر چون قیر

وان دل چون تازه شیر تو شده چون قار

آز تو را گل نماید ای پسر از دور

[...]

سوزنی سمرقندی

نرخ جماع ار شبی رسید بدینار

کار فروشنده راست وای خریدار

خوش بهل ای جان و کاهلی مکن ای دوست

پشت به دیوار بامشان مکن ای یار

به ز تو بسیار هشته است و هلد نیز

[...]

محمد بن منور

خوبتر اندر جهان ازین چه بود کار

دوست بر دوست رفت و یار بر یار

آن همه اندوه بودو این همه شادی

آن همه گفتار بود و این همه کردار

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه