گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

آنان که بشمع تو پروانه صفت سوزند

شاید که به هر محفل آتشکده افروزند

رخسار تو خورشید است زاغیار چه میپوشی

کاینان همه خفاشند ناچار نظر دوزند

عشاق تو میسوزند در آتش و میسازند

این بلبل و پروانه در عشق نو آموزند

جز کشته عاشق را برق تو نخواهد سوخت

صد خرمن اگر در دشت زهاد براندوزند

آیا چه طمع دارند از وصل تو در فردا

آنان که همه منکر در عشق تو امروزند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode