گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

گلبنان انجمن خاص بیاراسته‌اند

بلبلان خوش به نواسنجی برخاسته‌اند

شاهدان چمن از لطف تقاضای بهار

غازه کردند رخ خویش و خود آراسته‌اند

لیک گلچهره‌بتان در همه فصل و همه وقت

آنچنانند نه خود یک سر مو کاسته‌اند

عارفانی که به گل نغمه چو بلبل سنجند

گلبنانند که از گلبن دل خاسته‌اند

همه درویش تو آشفته‌صفت ای مولا

کسوت مهر تو بر خویش به پیراسته‌اند