پیر میخانه چرا دوش مرا بار نداد
خامیم دید وز آن آب شرربار نداد
شاخ امید که از رشحه خم خرم بود
اندرین فصل بهارم زچه رو بار نداد
اثر نیک و بدی ها بنهاد من و توست
ساقی دور کرا باده بمعیار نداد
من بی پا و سرو طوف حریمش هیهات
بس کلیم آمدش و راه بدربار نداد
بار زلفین تو گفتم که زدل بردارم
دست و پاها زدم وباز دلم بار نداد
نافه مشک بود خشک که از چین و ختاست
این چنین مشک طری آهوی تاتار نداد
شکوه از شیخ و برهمن بکه گویم چکنم
آن براند از حرمم این ره خمار نداد
کیست در میکده یا رب که شکوهش امشب
مست را راند زدر راه به هشیار نداد
لعل ضحاک چه خونها که زهر دیده بریخت
زلف چون مار دلی نیست که آزار نداد
طوق کافر نشد و زینت دست مسلم
رشته تا زلف تو بر سبحه و زنار نداد
کی سلیمان شدیش زیر رنگین ملک جهان
تا باو لعل لبت خاتم زنهار نداد
بجز از احمد و حیدر که دو نور احدند
راه کس را به پس پرده اسرار نداد
کرده انکار خدائی و نبوت بیقین
هر کسی او بولای علی اقرار نداد
باری آشفته تو را دست بگیرد حیدر
راند گر شیخت و خمار گرت بار نداد
تا دم روح فزایش مدد روح نشد
دم عیسی اثری بر تن بیمار نداد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زبان عاشقانه و رمزی به مضامینی چون عشق، امید، و ناامیدی پرداخته است. شاعر به میخانه و ساقی اشاره میکند و از تلاش برای دریافت می و عشق سخن میگوید، اما هر بار به دلیلی، این بار را دریافت نمیکند. او در رنج و محنت ناشی از دوری معشوق و بیخبری از اوست. به نوعی توصیف میکند که چگونه در تلاش برای رسیدن به عشق و حقیقت، موانع و مشکلاتی وجود دارد که راه را بر او میبندد. در پایان، بر این نکته تأکید میکند که تنها افرادی خاص و برگزیده، به اسرار عشق و حقیقت دسترسی دارند.
هوش مصنوعی: چرا دیروز پیر میخانه به من اجازه نداد که از شراب بهرهمند شوم و مرا نادان دید و از آن آب تلخ سیراب نکرد؟
هوش مصنوعی: در این بهار، شاخ امیدی که از شراب شادی زندگیام جوانه زده، به چه دلیل ثمر نمیدهد؟
هوش مصنوعی: تأثیر کارهای خوب و بد ما به دست خود ماست. ای ساقی، چرا بادهای به اندازه و معیار به ما نمیدادی؟
هوش مصنوعی: من بدون پا و سر و دست، هرگز به حریم او نزدیک نمیشوم. حتی کلیم هم نتوانست به بارگاه او برسد.
هوش مصنوعی: به تو گفتم که از عشق و وابستگیات دست بردارم، اما با تمامی تلاشهایم نتوانستم خودم را رها کنم و دل به تو هنوز پابند است.
هوش مصنوعی: نافه مشک در شرایطی خشک و بیمحتوا است که به خاطر دور از دسترس بودنش از چین و ختا، بوی خاصی ندارد. این بوی خوش، مانند عطر آهوی تاتار، نمیتواند به راحتی به دست آید.
هوش مصنوعی: از بهانههای شیخ و برهمن شکایت دارم، اما نمیدانم چه کار کنم که این مشکلات مرا از دنیای خمار و مستیام دور نکند.
هوش مصنوعی: در میکده، آیا کسی هست که صدای شکوهش، امشب مستی را از در بیرون کند و به هشیارها توجّهی نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: شراب خالص و سرخ رنگی که مانند خون بر زمین ریخته، به خاطر زلفهایی که مانند مار پیچیده، دل کسی را نمیتوان پیدا کرد که زیر فشار این زلفها آسیب ندیده باشد.
هوش مصنوعی: طوق کافر نتوانست بر گردن بیفتد و زینت دست مسلمان، رشتهای شد که به زلف تو گره خورد و زنار به آن نداد.
هوش مصنوعی: چه زمانی مثل سلیمان شدی که زیر سایهی رنگین افسونهای دنیا قرار گرفتی، تا اینکه برای او با لبهای لعلینت، انگشتری زینت نبخشیدی.
هوش مصنوعی: جز احمد و حیدر، که هر دو نور و روشنی خاصی دارند، هیچکس را به عمق اسرار هدایت نکردهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خدا و نبوت ایمان ندارد و منکر آنهاست، به یقین اگر به ولایت علی اعتراف نکند، در حقیقت ایمان واقعی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در حالتی آشفته و نگران هستی، علی (حیدر) میتواند به تو کمک کند، حتی اگر در حالت مستی و سرخوشی به سر ببری و بار سنگینی را بر دوشت نگذارند.
هوش مصنوعی: وقتی که انرژی و حیات الهی به وجود نیاید، حتی دم عیسی هم نمیتواند بر بیماری تأثیر بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.