از دل خسته چه پرسی که دلم در بر اوست
نمک داغ درونم لب چون شکر اوست
طلب انس از آن ترک پریزاد خطاست
زانکه غلمان پدر و حور پری مادر اوست
گرچه صد حور نماید رخ خوب از منظر
نظر عاشق دل باخته بر منظر اوست
سخنی نیست که خورشید پرستد هندو
هندوی زلف تو چونست که مه بستر اوست
من کجا لاف زاسلام زنم کاندر شهر
دین اسلام مطیع نگه کافر اوست
چنبر زلف کزو کس بسلامت ندهد
چون نکو مینگری شیفته چنبر اوست
برگ نیلوفر اگر تازه زآبست چرا
تازه در آتش رخ زلف چو نیلوفر اوست
گر نشان جوئی از آن پادشه کشور حسن
شهسواریست که از مشک طری افسر اوست
عالم عشق بنازم که فراز افلاک
آسمانیست که خورشید کمین اختر اوست
عالم عشق کجا درگه سالار نجف
که سراسر دو جهان خاک ره قنبر اوست
ساید آشفته کله گوشه فقرش بفلک
زانکه از خاک ره قنبر شه افسر اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.