ای خاطر مشتاقان مشتاق به پیغامت
گر نیست دعا باری شادیم بدشنامت
چون کنج قفس بشکست اندر نظرش گلشن
مرغی که نشیمن کرد اندر شکن دامت
از تلخی کام من آیا چه خبر داری
ای تنک شکر در تنک از چاشنی کامت
ایشیخ به بتخانه ترسا بچه ای دارم
کز چهره زند آتش بر خرمن اسلامت
در کوت نمی آیم تا پی نبرد اغیار
تا می نشناسندت هرگز نبرم نامت
تا عشق نسوزاند این پرده پندارت
بر فتوی پیر عقل خوانند همه خامت
تا عقل بسر داری معشوق رمد از تو
مجنون شو اگر باید وحشی صفتان رامت
صبحم رخ نیکویت شام خم گیسویت
زان صبح شبم تیره روزم سیه از شامت
از کوثر و تسنیمش آشفته چه حظ باشد
همچون خضر ار نوشد ته جرعه ای از جامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.