گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

هر کجا انجمن برافروزی

همچو پروانه یک جهان سوزی

آن دم آتش به جان برافروزم

کاز می غیر رخ برافروزی

آندمت دوست چهره بنماید

کازدو عالم دو دیده بردوزی

برق صهبا بسوخت خرمن زهد

خرمن ای شیخ از چه اندوزی

نوبهاران زابر در بستان

خیمه ای زد بفر فیروزی

گو بپوشند شاهدان چمن

زین شعف رختهای نوروزی

سوخت پروانه و ببست نفس

گفتن بلبل از نوآموزی

هر شبت زلف چون بدست کسیست

غم آشفته گشته هر روزی

من و مهر علی و این همه جرم

گر نوازی مرا و گر سوزی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode