گر بی تو باید زیستن رفتن به از پایندگی
چون نیست با تو دست رس مردن به است از زندگی
میرم بخاک پای تو کامد بکیش اهل دل
در زیستن مرگم عیان درمردنم پایندگی
آن مه چو رفت از محفلم تاریک شد بزم دلم
گو مه مده نور ضیا اختر مکن تابندگی
ناید خداوندی از او ای بت پرست زشتخو
عمری که کردی پیش بت بیهوده صرف بندگی
ظلمات هجرم میکشد ای آب حیوان همتی
دستم بگیر ای خضر ره در حالت درماندگی
گرچه حیات خضر را نبود همه عالم بها
بی دوست هرگز این گهر دارد کجا ارزندگی
رفتی و جانم شد زتن بازآ چو روح اندر بدن
کاندر نثار مقدمت ترسم کشم شرمندگی
تخم امیدی کشته ام آشفته تا گیرم ثمر
ای ابر مژگان از توام باشد طمع بارندگی
یرغو برم پیش علی از ترکتازی بتان
تا گیردم داد از کرم وز نو ببخشد زندگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حس دلتنگی و علقه عمیق به معشوق است. شاعر میگوید که زندگی بدون محبوبش ارزشی ندارد و مرگ بر او بهتر از حیات بیمعناست. او از تاریکی و ناامیدی ناشی از جدایی و غیبت معشوقش سخن میگوید و به خضر (نماد زندگی و جوانی) متوسل میشود تا در زندگیاش راهی پیدا کند. شاعر در نهایت اذعان میکند که بیدوست، حتی با وجود ثروت و جمال، زندگی رنگی ندارد و تنها با بازگشت محبوبش میتواند معنی و زنده بودن را تجربه کند.
هوش مصنوعی: اگر زندگی بدون تو لازم باشد، بهتر است که بروم. بودن در این دنیا بدون تو، از مردن بهتر نیست. زندگی با تو معنا دارد و بدون تو، هرگز ارزش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: به سمت خاک پای تو میروم، زیرا افرادی که دلشان با توست، در زندگی متوجه مرگ من هستند و در حالی که من مردهام، زندگیام به جاودانگی میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی آن ماه در جمع من نرفت، محفل دلم تاریک شد. ای ماه، نکن تابش نور خود را به من بدهی که ستارهای دیگر نتابد.
هوش مصنوعی: ای بتپرست زشتخو، خداوندی از او نمیآید. عمری که به بیهودهپرستی و بندگی بتها گذراندی.
هوش مصنوعی: در دل darkness ناشی از دوری و جدایی، از تو ای آب حیوان (منبع حیات) خواستارم که به من کمک کنی. ای خضر، که در راهنما بودن معروفی، ما را در این وضعیت ناامیدی یاری کن.
هوش مصنوعی: هرچند که عمر خضر به بلندای تاریخ است و هیچ بهایی در دنیا نمیتواند با زندگی او برابری کند، اما بدون دوست هیچگونه ارزش و ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: تو رفتی و جانم از تن خارج شد، بازگرد که مانند روح در بدنم از حضور تو شاداب میشوم. میترسم برای نذر و احترامی که دارم، شرمنده تو شوم.
هوش مصنوعی: من بذر امیدی را با دل پذیر و نگران کاشتهام تا میوهاش را بگیرم. ای اشکهای چشمت، امیدوارم که باران رحمت تو بر من بریزد.
هوش مصنوعی: من با شجاعت به پیش علی میروم تا از بیرحمی بتها رهایی یابم و از او درخواست سخاوت کنم تا دوباره زندگیام را به من ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.