آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۸

بود زمین و آسمان از دم مرتضی علی

سود تمام کن فکان از دم مرتضی علی

نقش زمین و آسمان رنگ نداشت از ازل

بود بنای این و آن از دم مرتضی علی

لاجرم آب و خاک را این همه منزلت نبود

آدم از او شده عیان از دم مرتضی علی

صورتی ار بود عیان معنی ار بود نهان

هست عیان و هم نهان از دم مرتضی علی

سنگ و کلوخ و جانور برگ گیاه و هم شجر

جمله بذکر حق زبان از دم مرتضی علی

عیش بمحشر ار بسی میکند از عمل کسی

آشفته عیش شیعیان از دم مرتضی علی