ای که از وهم مبرایی و بیرون ز صفاتی
همه فرعند و تو اصلی همه وصفند و تو ذاتی
همه را رنگ و نشان است و تو بیرنگ و نشانی
هرچه دارد جهتی لیک تو بیرون ز جهاتی
رهروان گمشده در راه و تو آن کعبهنهانی
تشنگان مرده در این بادیه تو آب فراتی
قدسیان را به شب و روز بود ذکری و وردی
من به وصف رخ و زلفت به عِشیٰ و و غَداتی
به شب کور چه حاجت بسم آن تاری هجران
بنشان آتش دوزخ فکفانی جمراتی
در شب هجر به بالین من ای مرگ چه آیی
درگذر ای ملکالموت فهذا سکراتی
هجر و وصل تو بود موت و حیات من عاشق
من به این معتقدم ذٰلِک مَحیا و مَماتی
همه را وفت نماز است رخ عجز به کعبه
کوی تو قبله من ذالک نسکی و صلواتی
در دیگر مزن آشفته عبث راه مگردان
جز در پیر خرابات مجو راه نجاتی
گنه هردو جهان کردهام و رویسیاهم
به جز از حب علی نیست به دفتر حسناتی
خازن گنج حقیقت تویی و مخزن حکمت
بده ای شاه نجف بر من بیمایه براتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی
و مماتی فی حیاتی و حیاتی فی مماتی
اقتلونی ذاب جسمی قدح القهوه قسمی
هله بشکن قفس ای جان چو طلبکار نجاتی
ز سفر بدر شوی تو چو یقین ماه نوی تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.