گنجور

 
مولانا

در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی

باده تنها نیست این آمیختی آمیختی

بار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختی

بار دیگر فتنه را انگیختی انگیختی

چون بدیدم در سرم سودای تو سودای تو

آمدی در گردنم آویختی آویختی

طره‌های مشک را دربافتی دربافتی

تارهای صبر را بگسیختی بگسیختی

تو اگر منکر شدی گویم نشان گویم نشان

مشک بر شعر سیه می‌بیختی می‌بیختی

ای قدح رخسار من افروختی افروختی

وی غم آخر از دلم بگریختی بگریختی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
آشفتهٔ شیرازی

رشته ها بر گردنم ای زلف یار آویختی

فتنه کردی ای نگاه مست خونم ریختی

منتی بر گردنم داری تو ای زلف دو تا

کز همه زنجیر مویان رشته ام بگسیختی

میبری نام رقیبان بر لب شیرین چرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه