گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

مرغ هوهو زد به گلشن خیز دهی

از سبو می در قدح کن یا صبی

ناخدا را گو بطوفان دل بنه

کان نه آن دریاست کش یا بند پی

نی برقص آورد باد صبحدم

نوش کن باده ببانگ چنگ و نی

جام جم گیر و مخوان قصه زجم

می بخواه و بگذر از کاوس کی

آب آتشگون و لاله آتشین

برد از خاطر غم سردی دی

گر کسی مجنون شود در دشت عشق

لیلی دیگر برون آید زحی

ای عزیز ار سوی کنعان بگذری

گویدت یعقوب اهلا یا بنی

آذرم بر جان زد آذربایجان

میبرم یرغو بر سلطان ری

تا بگیرد از کرم فیروز شاه

خرقه آشفته را از رهن می

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

گفت با خرگوش خانه خان من

خیز خاشاکت ازو بیرون فگن

چون یکی خاشاک افگنده به کوی

گوش خاران را نیاز آید بدوی

ابوسعید ابوالخیر

چون مرا دیدی تو او را دیده‌ای

چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا

وطواط

تاج فرشست از تو بر فرق هدی

هست دنیا خاک پایت را فدی

ملک و دین را ، کافتخار هر دویی

یک ملک چون تو نبوده در هدی

فیض بحر از جود تو زاید ، چنانک

[...]

عطار

کوفئی را گفت مرد راز جوی

مذهب تو چیست با من باز گوی

گفت این که پرسد ای کاره لقا

باد پیوسته خدایم را بقا

مشاهدهٔ بیش از ۸۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه