مرغ هوهو زد به گلشن خیز دهی
از سبو می در قدح کن یا صبی
ناخدا را گو بطوفان دل بنه
کان نه آن دریاست کش یا بند پی
نی برقص آورد باد صبحدم
نوش کن باده ببانگ چنگ و نی
جام جم گیر و مخوان قصه زجم
می بخواه و بگذر از کاوس کی
آب آتشگون و لاله آتشین
برد از خاطر غم سردی دی
گر کسی مجنون شود در دشت عشق
لیلی دیگر برون آید زحی
ای عزیز ار سوی کنعان بگذری
گویدت یعقوب اهلا یا بنی
آذرم بر جان زد آذربایجان
میبرم یرغو بر سلطان ری
تا بگیرد از کرم فیروز شاه
خرقه آشفته را از رهن می
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییهای عشق و زندگی میپردازد. شاعر به مرغ هوهو اشاره میکند که برای زندگی شاد و پر از جشن به گلشن میپردازد و میگوید که باید از خوشیها و زیباییها بهرهمند شویم. نوشیدن شراب و غرق شدن در لذتهای زندگی توصیه میشود و به بیداری و شادابی صبحگاهی اشاره میکند. شاعر همچنین به داستان یعقوب و پسرش اشاره دارد و به دوستی و محبت میان انسانها تاکید میکند. در نهایت، زبان به تحسین جمال و عشق میگشاید و بر ضرورت غنیمت شمردن زیباییها و شادیهای زندگی تاکید میکند.
هوش مصنوعی: پرندهای به نام هوهو در باغ آواز خواند. تو هم با پر کردن لیوانی از می، از باده لذت ببر و مانند یک جوان شاداب باش.
هوش مصنوعی: به ناخدا بگو که دل را در میان طوفان رها کند، زیرا این دریا نیست که او بتواند آن را کنترل کند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به رقص درآمده است، بیا و شرابی بنوش که همزمان با صدای چنگ و نی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: از حقیقتهای بزرگ و عمیق زندگی غافل نشو و به جستجوی داستانهای قدیمی نپرداز، بلکه در پی نوشیدنیهای شادیآور برو و از داستانهای کسانی چون کاوس (که نماد قدرت و سلطنت است) دوری کن.
هوش مصنوعی: آب به رنگ آتش و لالهای سرخ، غم سردی دی را از خاطر برد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به عشق دچار جنون شود، دیگر کسی مثل لیلی از بین نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: ای عزیز، اگر از سمت کنعان بگذری، یعقوب به تو خواهد گفت: خوش آمدی ای پسر!
هوش مصنوعی: آتشِ عشق در دل من شعلهور شده و من از آذربایجان به سوی ری حرکت میکنم تا در برابر سلطانی قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: در انتظار آن هستیم که فیروز شاه با لطف و کرمش، لباس آشفته و بینظم را از ما دریغ نکند و به ما ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت با خرگوش خانه خان من
خیز خاشاکت ازو بیرون فگن
چون یکی خاشاک افگنده به کوی
گوش خاران را نیاز آید بدوی
چون مرا دیدی تو او را دیدهای
چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا
تاج فرشست از تو بر فرق هدی
هست دنیا خاک پایت را فدی
ملک و دین را ، کافتخار هر دویی
یک ملک چون تو نبوده در هدی
فیض بحر از جود تو زاید ، چنانک
[...]
چون مرا دیدی تو او را دیدیی
چون ورا دیدی
کوفئی را گفت مرد راز جوی
مذهب تو چیست با من باز گوی
گفت این که پرسد ای کاره لقا
باد پیوسته خدایم را بقا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.