زآن آب که چون آتش از مرد برد خامی
ساقی بروان جسم برخیز بده جامی
از سیر گل و سروش آسوده بود خاطر
آنرا که سری باشد با سرو گل اندامی
درد غم عشقت را انجام طلب کردم
آغاز نبود و نیست پیدایش سرانجامی
با قامت رخسارت هرگز نشنیده کس
سروی بلب جوئی ماهی بلب بامی
شاید نمکی ساید روزی بدل ریشم
زآن لعل شکر چندیم مشتاق بدشنامی
با غیر چه خواهم کرد من کز حسد و غیرت
رشگ آیدم از قاصد کارد زتو پیغامی
سلطان جمالت را کردم چو بجان مدحت
طغرائی خط بنوشت بر لعل تو انعامی
عاشق زغرض پاکست خودکام هوسناکست
ناکام بود ناچار هر کو طلبد کامی
آن زلف پریشان بود منزلکه آشفته
عمری که بسودایش خوش داشتم ایامی
سلطانی ملک عشق ما را زازل دادند
درویش چه غم داری زین حرف که گمنامی
آن شاهد روحانی کاندر دل و جان جا کرد
بی یاد بناگوشش کی صبح شود شامی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عاشقانه و درگیریهای عاطفی شاعر میپردازد. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود به نیکی یاد کرده و به سختیهای عشق و غمهایی که بر او فرود آمده، اشاره میکند. او از طعم عشق و دردهای ناشی از آن سخن میگوید و به مقایسهٔ معشوقش با گل و سرو میپردازد. همچنین، به تمایل به دریافت پیغامهایی از معشوق اشاره کرده و در نهایت، با وجود ناکامیها و غمها، عشق را همچنان ارزشمند میداند و به زیباییها و لحظات خوش آن عشق میاندیشد. شاعر به تفکر در مورد زیبایی معشوق و تأثیر آن بر زندگیاش میپردازد و در مییابد که عشق واقعی همیشه با چالش و درد همراه است.
هوش مصنوعی: از آن آبی که مانند آتش، جوانی را از مرد میگیرد، ای ساقی، بر این جسم بخیز و جامی به من بده.
هوش مصنوعی: کسی که با زیبایی و ظرافت گل آشنا باشد، دلش از شادی و راحتی پر است و آرامش دارد.
هوش مصنوعی: درخواست کردم که درد عاشقی تو را به دوش بکشم، اما این احساس نه از ابتدا وجود داشت و نه بازگشتی به پایان دارد.
هوش مصنوعی: با زیبایی و قامت دلانگیز تو، هیچکس تا به حال نشنیده که در باغی، سروی به زیبایی تو وجود داشته باشد. تو همچون ماهی در بالای بام به نظر میرسی، که جلب توجه میکنی.
هوش مصنوعی: شاید روزی از طرز رفتار و نگاه تو، موهایم به یاد ریشهایم تغییر کند و من از شکرینی و زیبایی تو به شدت مشتاق بشوم، حتی اگر مجبور شوم سرزنش و انتقاد دیگران را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: من از حسادت و غیرت، به چه کسی میتوانم اعتماد کنم وقتی که از کارهای تو حتی پیامهایی که برای من میفرستند، حس حسادت به من دست میدهد؟
هوش مصنوعی: من زیبایی تو را مانند جانم ارج مینهم و مانند طغرایی، شاعر بزرگ، بر لبت که مانند لعل است، ستایش مینویسم و هدیهای تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: عاشق از هرگونه بددلی و کینه دور است. کسی که تنها به هوای خود فکر کند، در رسیدن به آرزوهایش ناکام خواهد بود. هرکس که دنبال کامیابی است، ناگزیر باید در تلاش و کوشش باشد.
هوش مصنوعی: آن زلفهای آشفته و پریشان، جایی بود که من سالها به آن وابسته بودم و دوست داشتم در کنار آن لحظاتی را سپری کنم.
هوش مصنوعی: سلطان عشق ما را به نام زازل معرفی کرده است. درویش خوشحال باشد که از این گفتهها نگران نباشد، چرا که بزرگی نام و ثروت در گمنامی او نهفته است.
هوش مصنوعی: آن معشوق معنوی که در دل و جان جا دارد، فراموشی گوشهایش چه زمانی میتواند باعث شود که روز صبح فرا برسد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
گر پیر مناجات است ور رند خراباتی
هر کس قلمی رفتهست بر وی به سرانجامی
فردا که خلایق را دیوان جزا باشد
[...]
سوز تو کجا گیرد، در خرمن هر خامی؟
مرغ تو فرو ناید، ای دوست به هر بامی
مرد ره سودایت، صاحب قدمی باید
کان بادیه را نتوان، پیمود به هر گامی
بد نام ابد کردم، خود را و نمیدانم
[...]
امروز بجد دارم با تو سر دشنامی
ای زشت همه زشتان، ای ننگ همه نامی
مشهوری و مغروری، از راه یقین دوری
جامی بطلب باری، از بهر سرانجامی
از رد و قبول خلق، ای صدر نشین لکلک
[...]
از باده عیشم بود مستانه به کف جامی
زد ساغر من بر سنگ دیوانه میآشامی
ای هم دم از افسانه یک لحظه به خوابش کن
شاید که جهان گیرد یک مرتبه آرامی
با این همه زهدای بت در عشق تو نزدیکست
[...]
افتاده ام از چشمت در کشور گمنامی
می گریم و می سوزم چون شمع من از خامی
درد تو مرا آورد بالین سرانجامی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.