گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

بر چهره باز زلف چلیپا شکسته ای

زنار زلف خویش و دل ما شکسته ای

گر بت پرست راست چلیپا نشان کفر

بر بت چرا صنم تو چلیپا شکسته ای

لؤلؤ پراکنی بعذار چو آفتاب

بر قرص ماه عقد ثریا شکسته ای

بشکست چشم مست تو دلرا بغمزه دوش

پنداشتی که ساغر صهبا شکسته ای

گر صف شکن شوند بیغما بتان ترک

تو ترک چین و خلخ و یغما شکسته ای

بس شیشه ها بسهو شکستی و چون کنی

تا شیشه ی دلم که بعمدا شکسته ای

از چهره تو شمع فلک بی فروغ شد

از زلف نرخ عنبر سارا شکسته ای

بازار حسن یوسفی از تو بود کساد

در مصر نرخ کار زلیخا شکسته ای

ای خامه تا مدیح علی میزنی رقم

بازار قند و طوطی گویا شکسته ای

آشفته تا مقیم در مرتضی شدی

با پای طاق کاخ مسیحا شکسته ای