ز عشق آتشِ پرویز آنچنان تیز است
که یک شَرارهٔ سوزان سوارِ شَبدیز است
سوارِ باد چو آتش شود کجا محتاج
دگر به نیشِ رکاب است و نوکِ مهمیز است
ز عشقِ آذرآبادگانم آن آتش
نهان به سینه و در هر نفس شَرَرریز است
چه سان نسوزم و آتش به خشک و تر نزنم
که در قلمروِ زردشت حرفِ چنگیز است
زبانِ سعدی و حافظ چه عیب داشت کهاش
بَدَل به تُرک زبان کردی این زبان هیز است
رها کُنَش که زبانِ مغول و تاتار است
ز خاکِ خویش بتازان که فتنهانگیز است
دچارِ کشمکش و شرِّ فتنهای زین آن
اِلَیالْاَبَد به تو تا این زبان گلاویز است
به دیوخوی «سلیمان نظیف» گوی که خوب
درست غور کن اَنقوره نیست تبریز است
ز استخوانِ نیاکانِ پاکِ ما این خاک
عجین شده است و مقدستر از همه چیز است
صبا به مجلسِ خائنپرستِ تهران گوی
پناهِ عارف تبریزی است و تبریز است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه باده فرح بخش و باد گُلبیز است
به بانگِ چنگ مخور می که محتسب تیز است
صُراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام، فتنه انگیز است
در آستینِ مُرَقَّع، پیاله پنهان کن
[...]
قدم به طرف چمن نه که سبزه نوخیز است
شکوفه در قدم دوستان درم ریز است
مده به باد گرانمایه عمر بی باده
کنون که باده فرحبخش و باد گلبیز است
سرود مجلس تو صوت عندلیب بس است
[...]
کنون که خنجر بیداد یار خونریز است
کجاست مرد که بازار امتحان تیز است
دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز
که یاد کوهکنش به ز وصل پرویز است
ز من چه سرزدهای سرو نوش لب که دگر
[...]
عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است
دلیریی که دلم کرد و میزند در صلح
به اعتماد نگههای رغبت آمیز است
مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه
[...]
از آن ز شربت صلحم هوای پرهیز است
که آتش تب شوقم نه آن چنان تیز است
چو زلف باز کنی ناله خیزد از دل ها
که دام ما همه این طره ی دل آویز است
ز طره مشک به دامان کوهکن پاشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.