گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عارف قزوینی

دل که در سایه مژگان تو فارغ بال است

گو ببین چشم بداندیش چه از دنبال است

داد از یک نگهی داد دل و بستد جان

وه چه بد بدرقه چشمت چه خوش استقبال است

صد پسر سام به گیتی اگر آرد تنها

تربیت آنکه ز سیمرغ بگیرد زال است

سعی جز در پی تکمیل معارف غلط است

ملت جاهل محکوم به اضمحلال است

مستقل نیست دو کس در سر یک رأی ولی

سر هر برزن و کو صحبت از استقلال است

تا بداخلاقی و اشرافی فرمانفرماست

تا ابد حالت ایران به همین منوال است

نفسِ آخرِ این ملّتِ محکوم به مرگ

در شمار است بدافتاده و بداحوال است

عارف این خانه کند تربیت جغد کجا

جای همچون شفقی مرغ همایون‌فال است