به خدایی که از میان دو حرف
هفت چرخ و چهار طبع انگیخت
بوی کافور و عود و مشک آورد
رنگ طاوس و کبک و زاغ آمیخت
که مرا درد هجر تو بر سر
خاک اندوه و آتش غم بیخت
از برم دل به خدمت تو رسید
وز تنم جان ز فرقت تو گریخت
این چنین کارها زمانه کند
با زمانه نمیتوان آویخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منصب آل را بویه شورانگیخت
نانکسی خوردکه آب روی بریخت
یاسج شه که خون گوران ریخت
مگر آتش ز بهر آن انگیخت
خون ز سودای دل ز چشمان ریخت
بس به غربال چشم خون میبیخت
خری از روستائیی بگریخت
جل بیفکند و پاردم بگسیخت
آسمان بازمین اگر آمیخت
هر یک آخر باصل خویش گریخت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.