گنجور

 
انوری

صفی محمد تاریخی از خدای بترس

به خانه باش و میا تا گهی که خوانندت

فصیح و گنگ به تعریض چند گویندت

جوان و پیر به تصریح چند رانندت

گمان بری که ظریفی ولی نمی‌دانی

که پیش مردمک دیده می‌نشانندت

هزار ... خر اندر ... زن آن قوم

که تا فجی بنمیری ظریف دانندت