هر که تواند که فرشته شود
خیره چرا باشد دیو و ستور
تا نکنی ای پسر ناخلف
ملک پدر در سر شیرین و شور
چیست جهان قعر تنور اثیر
خود چه تفرج بود اندر تنور
جان که دلش سیر نگردد زتن
مرغ و قفس نیست که مرده است و گور
خشم چو دندان بزند همچو مار
حرص چو دانه بکشد همچو مور
طیره توان داد ملک را به قدر
سخره توان کرد فلک را به زور
چشمهٔ خورشید شو از اعتدال
تا برهی از قصب و از سمور
خاک به شهوت مسپر چون سپهر
تا نه زنت غتفره گیرد نه پور
بو که گریبانت بگیرد خرد
خود که گرفتست گریبان عور
گیر که گیتی همه چنگست و نای
گیر که گردون همه ماهست و هور
طبع ترا زانچه که گوشیست کر
نفس ترا زانچه که چشمیست کور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفلهٔ دون و ژکور
خواجه ابوالقاسم از ننگ تو
بر نکند سر به قیامت ز گور
آنکه ز بهرامی او وقتِ زور
گور بوَد بهره بهرام گور
با علم فتح دران راه دور
سایه فشان شد بحد« کنت پور»
بی می و مطرب همگی در سرور
بی رخ شاهد همه دم در حضور
دلبر ازو غافل و او بی حضور
سینه تفتان به مثال تنور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.