سهل میگیرم چو با ما کردهای
گرچه میگیرم که عمدا کردهای
من خود از سودای تو سرگشتهام
هر زمان با من چه صفرا کردهای
کشتی صبرم شکسته از غمت
چشمم از خونابه دریا کردهای
جان نخواهم برد امروز از تو من
وصل را چون وعده فردا کردهای
ناز دیگر میکنی هر ساعتی
شادباش احسنت زیبا کردهای
روی خوبت را بسی پشتی ز موست
این دلیریها از آنجا کردهای
انوری چون در سر کار تو شد
بر سر خلقش چه رسوا کردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وه چه حسن است اینکه پیدا کرده ای
شکل جان را آشکارا کرده ای
صورت و معنی پدید آورده ای
تا جمال خود هویدا کرده ای
غنچه ای از گلستان بنموده ای
[...]
خویش را بدنام و رسوا کرده ای
نامها در ننگ پیدا کرده ای
خود تو این بیداد بر پا کرده ای
هر کرا با تست رسوا کرده ای
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.