ای آرزوی جانم در آرزوی آنم
کز هجر یک شکایت در گوش وصل خوانم
دانی چگونه باشم در محنتی چنینم
زان پس که دیده باشی در دولتی چنانم
با دل به درد گفتم کاخر مرا نگویی
کان خوشدلی کجا شد دل گفت میندانم
آری گرت بیابم روزی به کام یابم
ورنه چنانکه باشد زین روز درنمانم
گهگه به آب دیده خرسند کردمی دل
کار آنچنان شد اکنون آن هم نمیتوانم
من این همه ندانم دانم که میبرآید
جانم ز آرزویت، ای آرزوی جانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عذاب و آرزوی عمیق شاعر برای وصال معشوقش است. شاعر از درد و رنج ناشی از جدایی صحبت میکند و ابراز میکند که به یاد معشوقش هر لحظه در محنت است. او میگوید که اگر روزی معشوق را بیابد، خوشبخت خواهد شد، و در غیر این صورت، دیگر طاقت این جدایی را ندارد. همچنین به احساسات خود و نارضایتی از بیخبری از حال معشوق میپردازد و تأکید میکند که زندگیاش بدون او معنی ندارد. در نهایت، شاعر با کمال ناامیدی، آرزوی خود را در وجود معشوقش میبیند.
هوش مصنوعی: ای عشق من، تو آرزوی جانم هستی و من در آرزوی وصالت هستم، تا جایی که بتوانم از دوریات شکایتی در لحظههای وصال بیان کنم.
هوش مصنوعی: میدانی چطور در سختیها به سر میبرم؟ چون بعد از آنکه تو را در آن وضعیت ببینم، دیگر به چه صورت میتوانم باشم.
هوش مصنوعی: با دلی پر از درد، به خودم گفتم که چرا دیگر نمیگویی آن خوشدلی کجا رفته است. دل به من پاسخ داد که نمیدانم.
هوش مصنوعی: اگر روزی تو را پیدا کنم، خوشبخت میشوم، وگرنه مانند امروز از دنیا نمیروم.
هوش مصنوعی: هر از گاهی با اشک از خوشحالی دل خود را شاد میکردم، اما حالا آنقدر شرایط تغییر کرده که حتی این کار را هم نمیتوانم انجام دهم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه چیزهایی در این دنیا وجود دارد، اما میدانم که عشق و آرزوی تو باعث میشود جانم به تپش درآید. تو آرزوی اصلی زندگیام هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
باری، بیا که جان را در پای تو فشانم
این هم روا ندارم کایی برای جانی
بگذار تا برآید در آرزوت جانم
بگذار تا بمیرم در آرزوی رویت
[...]
دل را ز من بپوشی یعنی که من ندانم
خط را کنی مسلسل یعنی که من نخوانم
بر تخته خیالات آن را نه من نبشتم
چون سر دل ندانم کاندر میان جانم
از آفتاب بیشم ذرات روح پیشم
[...]
آید ز نی حدیثی هر دم بگوش جانم
کاخر بیاد بشنو دستان و داستانم
من آن نیم که دیدی و آوازه ام شنیدی
در من بچشم معنی بنگر که من آنم
گر گوش هوش داری بشنو که باز گویم
[...]
ای باد صبحگاهی بادا فدات جانم
در گوش آن صنم گو این نکته از زبانم
ای آرزوی جانم در آرزوی آنم
کز هجر یک حکایت در گوش وصل خوانم
روزی که با تو بودم بد بخت همنشینم
[...]
در دست در درونم درمان آن ندانم
ساقی بیار جامی پ ز زهرو وارهانم
از پیش بر گرفتم رخت وجود پیش آی
تا یک نفی ببینم روی نو پس نمانم
دوراست کوی جانان ای باد و من ضعیفم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.