گنجور

 
انوری

ای خداوندی که مقصود بنی‌آدم تویی

کارساز دولت و فرمان‌ده عالم تویی

آفرینش خاتمی آمد در انگشت قضا

گر جهان داند وگرنه نقش این خاتم تویی

ماتم سنجر اگر قتل ملکشه تازه کرد

ای ملکشاه معظم سور آن ماتم تویی

ملک مشرق گر ترا شد ملک مغرب هم تراست

شاه ایران گر تویی دارای توران هم تویی

هرکه دارد از تو دارد اسم و رسم خسروی

شاه اعظم شان تست و خسرو اعظم تویی

مور و مار و مرغ و ماهی جمله در حکم تواند

گم مکن انگشتری کاکنون بجای جم تویی

یوسف و موسی و عیسی نیستی لیک از ملوک

شاه یوسف روی و موسی دست و عیسی‌دم تویی

حمله بی‌شرکت پذیری جمله بی‌منت دهی

خسروا در یک قبا صد رستم و حاتم تویی

پادشاه نسل آدم تا جهان باشد تو باش

زانکه اهل پادشاهی از بنی آدم تویی

فایض است از رایت و از پرچمت صبح و سحر

آنکه او را صبح رایت وز سحر پرچم تویی

 
 
 
وطواط

خسروا ، امروز فخر دودهٔ آدم تویی

روز بازار ملوک عرصهٔ آدم تویی

چون ببخشی ، در سخا صد بار چون حاتم تویی

چون بکوشی در وغا ، صد بار چون رستم تویی

دوستان را از مکارم ، دشمنان را از حسام

[...]

ادیب صابر

گرچه صدر عالمی در علم صد عالم تویی

در بزرگی افتخار نسبت آدم تویی

گر در این عالم به از عالم یکی عالم بود

اندر این عالم به از عالم یکی عالم تویی

خواستم تا علم و عالم را دعا گویم یکی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه