بسکه من دل را بهدام عشق خوبان بستهام
از نشاط روی ایشان توبهها بشکستهام
جستهام او را که او را دیده تیر انداخته است
تا دل و جان را به تیر غمزهٔ او خستهام
هرکجا سوزندهای را دیدهام چون خویشتن
دوستی را دامن اندر دامن او بستهام
دوستانم بر سرکارند در بازار عشق
من چو معزولان چرا در گوشهای بنشستهام
گر به ظاهر بنگری درکار من گویی مگر
با سلامت همنشین و از خصومت رستهام
این سلامت را که من دارم ملامت در قفاست
تا نپنداری که از دام ملامت جستهام
نوک خار هجر این یاران مشکین موی را
از جفای دوستان در دیدگان بشکستهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عاشق بودن و دردهای ناشی از عشق صحبت میکند. او به شدت به عشق خوبان وابسته شده و به خاطر زیبایی آنها توبهها را شکسته است. شاعر در جستجوی معشوقی است که قلبش را با تیر غمزهاش زخمی کرده است. او در بین دوستانش احساس تنهایی میکند و به محض اینکه به ظاهر زندگیاش نگاه میکنیم، به نظر میرسد که از مشکلات دور است، اما در واقع درونش درگیر ملامت و رنج است. او همچنین به چالشهای عشق و دوستی اشاره میکند، بهخصوص درد جدایی و جفای دوستان.
هوش مصنوعی: من بهقدری دل خود را به دام عشق زیباییها وابسته کردهام که از هیجان دیدن چهرههایشان، بارها از آینۀ توبه گذشتهام.
هوش مصنوعی: من به دنبال او هستم، او که با نگاهش دل و جانم را زخم کرده و برایم عذابی به همراه آورده است.
هوش مصنوعی: هرجا که دلی آتشین و سوزان را دیدهام، مانند خودم به دوستی چنگ زدهام و به او نزدیک شدهام.
هوش مصنوعی: دوستانم مشغول و فعال در عرصه عشق هستند، اما من مانند کسی که کنار گذاشته شدهام، در یک گوشه نشستهام.
هوش مصنوعی: اگر فقط به ظواهر توجه کنی، تصور میکنی که در کارم همه چیز خوب است و با سلامت کنار دیگران هستم و از دعوا و دشمنی دورم.
هوش مصنوعی: من این سلامت و امنیتی که دارم را در قفسی از ملامت نگاه داشتهام، تا فکر نکنی که از دام انتقاد و سرزنش رهایی یافتهام.
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی یاران با مویهای مشکیام، چنان درد و رنجی را تحمل کردهام که اشکهایم در چشمانم شکسته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که من دل را به دام عشق خوبان بستهام
وز نشاط عشق خوبان توبهها بشکستهام
خسته او را که او از غمزه تیر انداختهست
من دل و جان را به تیر غمزهٔ او خستهام
هر کجا شوریدهای را دیدهام چون خویشتن
[...]
شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه
من دعایت با دعای قدسیان پیوستهام
با وجود ابر احسانت که بر من فایض است
راستی از منت دور فلک وارستهام
ای خداوندی که رنگ و بوی بزمت چون بدید
[...]
گر چه از دریا به ظاهر چون گهر بگسستهام
از ره پنهان به آن روشنروان پیوستهام
در سرانجام جهان از بیدماغیهای من
میتوان دانست دل بر جای دیگر بستهام
چون شود مانع مرا از سیر زنجیر جنون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.