تاج دنیا و دین خداوند است
در همه کارها خردمندست
در خراسان و در عراق امروز
کیست کاو را به زهد مانندست
چرخ را با بقای دولت او
تا جهان است عهد و سوگندست
عقل او را قیاس نتوان کرد
کس نداند که عقل او چندست
چشم دین روشن از سعادت اوست
چشم او روشن از دو فرزندست
آن یکی داوری است قلعهگشای
وین دگر خسروی عدو بندست
نازش هر دو پادشاه بدوست
هر دو را مادر و خداوندست
بنده تشریف او همی خواهد
که به مدحشگهر پراکندست
خیر او از جهانگسسته مباد
که نکوکار و نیک پیوندست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قدر مردم سفر پدید آرد
خانهٔ خویش مرد را بندست
چون به سنگ اندرون بود گوهر
کس نداند که قیمتش چندست
پیل بفکن که سیل ره کندست
بیلکی های چرخ بین چندست
خانه را در مکن، که در بندست
وندرو زر منه، که زر گندست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.