تاج دنیا و دین خداوند است
در همه کارها خردمندست
در خراسان و در عراق امروز
کیست کاو را به زهد مانندست
چرخ را با بقای دولت او
تا جهان است عهد و سوگندست
عقل او را قیاس نتوان کرد
کس نداند که عقل او چندست
چشم دین روشن از سعادت اوست
چشم او روشن از دو فرزندست
آن یکی داوری است قلعهگشای
وین دگر خسروی عدو بندست
نازش هر دو پادشاه بدوست
هر دو را مادر و خداوندست
بنده تشریف او همی خواهد
که به مدحشگهر پراکندست
خیر او از جهانگسسته مباد
که نکوکار و نیک پیوندست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف مقام و ویژگیهای والای یک پادشاه و شخصیت معنوی او میپردازد. نویسنده بر این نکته تأکید میکند که تاج و قدرت او از جانب خداوند است و او در تصمیمها و کارهایش خردمند و عادل است. همچنین به دو فرزند او اشاره میکند که یکی به عنوان داور و دیگری به عنوان پادشاهی نام آور شناخته میشود. در پایان، شاعر به خیر و نیکویی او و ارتباطهای مثبتش اشاره میکند و خواهان این است که این خیر از بین نرود.
هوش مصنوعی: سرو سامان دنیا و دیانت در دست خداوند است و او در همه امور، با حکمت و دانایی عمل میکند.
هوش مصنوعی: امروز در خراسان و عراق چه کسی وجود دارد که شبیه به او باشد و به زهد معروف باشد؟
هوش مصنوعی: چرخ زندگی و حرکت در این دنیا به بقای حکومت او وابسته است و این موضوع یک پیمان و تعهد همیشگی است.
هوش مصنوعی: عقل او را نمیتوان با هیچ کس مقایسه کرد و کسی نمیداند که عقل او چه اندازه است.
هوش مصنوعی: چشم فردی که به دین و خدایش معتقد است، از خوشبختی او باخبر است و در عین حال، روشنایی چشم او به خاطر دو فرزندش است.
هوش مصنوعی: در اینجا به دو ویژگی مختلف اشاره شده است: یکی قضاوت و عدالت که شبیه به فتح قلعۀ دشمنان است و دیگری سلطنت و فرمانروایی که بر کنشهای دشمن نظارت دارد و او را تحت کنترل خود میگیرد. این مقایسه به نوعی نشاندهنده اهمیت و تاثیر دو جنبه در زندگی و سیاست است.
هوش مصنوعی: هر دو پادشاه به او علاقهمند و وابستهاند، چون هر دو از یک مادر و خالق مشترک برخوردارند.
هوش مصنوعی: من مایلم که با مدح و ستایش او، در کنار ارزشهای او، درخشش و زیباییاش را به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: خوشی و نیکی او از دنیا جدا نشود، زیرا او انسانی نیکوکار و نیک پیوند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قدر مردم سفر پدید آرد
خانهٔ خویش مرد را بندست
چون به سنگ اندرون بود گوهر
کس نداند که قیمتش چندست
پیل بفکن که سیل ره کندست
بیلکی های چرخ بین چندست
خانه را در مکن، که در بندست
وندرو زر منه، که زر گندست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.