رسد هر ساعت از دولت نشانی
پیام آید زگردون هر زمانی
که چون سلطان معزالدین ملکشاه
نباشد در جهان صاحب قِرانی
امیری شهرگیری شهر بندی
شهی کشور دهی کشور ستانی
جهان را رای او چون آفتابی
زمین را تخت او چون آسمانی
نه جز در طاعتش پرورده عقلی
نه جز در خدمتش آسوده جانی
به تن بر هرکه خواهد کامکاری
به دل بر هر چه خواهد کامرانی
به کردار یکی قلعه است عالم
بر آن قلعه ز تیغش پاسبانی
جهانی را همی ماند سپاهش
عجب باشد جهانی در جهانی
خداوندا اگر مدحت نبودی
نبودی در جهان بسته میانی
گمان تو ز بهر خلق نیک است
چرا خصم تو بد داردگمانی
ز دست خویش نالد روزگارش
چو بد عهدی کند نامهربانی
اگر خصم تو با تیر و کمان است
شدست از بیم تیرت چون کمانی
شود حقّا مُسَخَّر با هزیمت
اگر نزدش فرستی پهلوانی
تو آن شاهی که از انصاف و عدلت
جهان گشته است همچون بوستانی
در این معنی اگر دستور باشد
به دستوری بگویم داستانی
شنیدستم که نوشروان نمودست
زعدل خویش هر جایی نشانی
به هر راهی فرستادست لشکر
که تا ایمن بود هرکاروانی
به عدل و راستیکردست هر جای
روان بازار هر بازارگانی
همی بینم کنون ای شاه عادل
به هر شهری تو را نوشیروانی
یکی زان نامداران میر دادست
که او را چون تو باشد میهمانی
اگر فرمان دهی جان برفشاند
چنین باید دل هر میزبانی
همیشه تا بود فصل بهاران
همیشه تا بود فصل خزانی
به شادی قهرمانت باد دولت
که چون دولت نباشد قهرمانی
تو را هر روز نوروزی و عیدی
تورا هر ساعتی نومهرگانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش سلطان معزالدین ملکشاه و عدالت او میپردازد. شاعر از نشانههای دولت و خوشحالی مردم در سایهی عدالت این پادشاه سخن میگوید و تأکید میکند که حکومت او مانند آفتاب بر زمین میدرخشد. او به وصف ویژگیهای پادشاهی عادل پرداخته و میگوید که عدالت او باعث امنیت و آرامش در شهرها شده و توجه به حال مردم دارد. همچنین اشاره دارد که در دنیای پر از بیعدالتی، وجود چنین پادشاهی بسیار ارزشمند است و او را با شخصیتهای تاریخی نظیر نوشروان مقایسه میکند. در نهایت، شاعر آرزوی پیروزی و خوشبختی برای سلطان میکند و او را به جشن و شادی تشبیه مینماید.
هوش مصنوعی: هر لحظه از خوشبختی نشانهای میرسد و در هر زمانی پیامی از آسمان به ما میرسد.
هوش مصنوعی: هرگاه سلطان معزالدین ملکشاه در دنیا وجود نداشته باشد، هیچکس دیگر نمیتواند در جایگاه او و با آن اعتبار باشد.
هوش مصنوعی: امیر شریفی است که در مدیریت و اداره امور شهری مهارت دارد و به خوبی قادر است به کشور و مردمش خدمت کند.
هوش مصنوعی: جهان به اراده او همچون خورشید درخشان است و زمین به مانند آسمانی بهمثابه تخت او میباشد.
هوش مصنوعی: فردی که در راه اطاعت و بندگی خدا به سر میبرد، نه تنها عقلش در این مسیر پرورش مییابد، بلکه آرامش و آسایش روحیاش نیز در خدمت به او حاصل میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی میتواند بر اساس تمایلات خود در زندگی لذتها و موفقیتهایی را تجربه کند؛ چه در ظاهر و چه در درون.
هوش مصنوعی: جهان همچون یک قلعه است و در آن، نگهبانی به تیزی شمشیرش از آن محافظت میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی اشاره میشود که جهان با تمام شگفتیهایش، همچنان محافظت میشود. این تعجبآور است که چگونه جهانی در دل جهانی دیگر وجود دارد. به عبارت دیگر، با وجود گستردگی و پیچیدگی جهانها، همواره نیرویی وجود دارد که آنها را در کنار هم نگه میدارد.
هوش مصنوعی: خدایا، اگر تو نیستی و نامت را نبرند، در این دنیا هیچ چیزی وجود ندارد و همه چیز بیمعناست.
هوش مصنوعی: به نظر تو، انگیزهات برای انجام کارهای خوب برای دیگران است. اما چرا دشمن تو چنین بدی در تو میبیند؟
هوش مصنوعی: روزگار به خاطر رفتار بدی که دارد، از دست خود او شکایت میکند و این نامهربانی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو با تیر و کمان به جنگ میآید، ترس او از تیر تو او را مثل کمان کشیده و آماده کرده است.
هوش مصنوعی: اگر پهلوانی را به نزد او بفرستی، حتماً شکستش خواهد داد و او را تحت تسلط خود درآورد.
هوش مصنوعی: تو مانند پادشاهی هستی که با انصاف و عدالت خود، دنیا را به زیبایی یک بوستان تبدیل کردهای.
هوش مصنوعی: اگر در موضوعی چیزی بگویید، من هم داستانی میزنم.
هوش مصنوعی: شنیدهام که نوشروان برای نشان دادن عدالت خود در هر مکان نشانهای گذاشته است.
هوش مصنوعی: هر راهی که لشکر فرستاده شده، به این منظور است که هر کاروانی در امنیت باشد.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای از بازار، انصاف و راستگویی حاکم است و همه با صداقت رفتار میکنند.
هوش مصنوعی: مشاهده میکنم که ای پادشاه عادل، در هر شهری نام تو همچون نوشیروان بر سر زبانهاست.
هوش مصنوعی: یکی از مردان بزرگ و نامدار، انسانی را فرستاده است که او نیز مانند تو، میهمانپذیر و مهماننواز است.
هوش مصنوعی: اگر تو دستور دهی، جانم را فدای تو میکنم. این، وظیفه هر مهمانداری است که دلش برای مهمانش بسوزد.
هوش مصنوعی: در هر زمان که فصل بهار باشد، همیشه فصل خزان نیز در کنار آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال قهرمان تو که در زمانی که خوشبختی و موفقیت وجود ندارد، قهرمانی معنا ندارد.
هوش مصنوعی: هر روز برای تو همانند نوروز و عید است و هر لحظهات مثل آغاز یک زندگی تازه و خوش به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.