از آن دندان چون پروین مرا شد دیده پر پروین
وزان رخسار چون نسرین مرا شد دیده چون نسرین
روا باشدکه نسرین خیزد از نسرین به طبع اندر
ولیکن کی روا باشد که پروین خیزد از پروین
اگر بنماید آن دلبر به چین و هند یک ساعت
بریده زلف خَم در خَم شکسته جَعد چین در چین
شود چون جعد او پرچین شود چون زلف او پرخم
رخ صورتگران هند و پشت بتگران چین
رخی دارد به زیبایی مثل همچون رخ عَذرا
لبی دارد به شیرینی سمر همچون لب شیرین
بود در وقت دلتنگی نشاطم زان رخ زیبا
بود در حال بیماری علاجم زان لب شیرین
گه اندر عشق او بارم زدیده قطرهٔ باران
گه اندر هجر او بِفْروزم از دل آذر برزین
بدین روی از دل و دیده مرا باشد همی هر شب
هزاران شعله در بستر هزاران قطره در بالین
ندارم خواب تا پرخواب دارد نرگس جادو
ندارم تاب تا پرتاب دارد سنبل مشکین
فغان زان نرگس و سنبلکه از بیدادی هر دو
بلا بارید بر عشاق خاصه بر من مسکین
نگارین نو آیینم به حورالعین همی ماند
که از دیدار او گردد همی مجلس بهشتآیین
چو پیش من شود ساقی و مجلس را بیاراید
مرا باشد در این گیتی بهشت و روی حورالعین
گرامی دارمش چون چشم روشنبین به هرجایی
کزو دارندهتر هرگز نبیند چشم روشنبین
بهروی عالم افروزش مزین شد وثاق من
چنان چون حضرت سلطان مزین شد به زینالدین
عماد دولت عالی ابوالقاسم که قِسم او
رسید از مجلس شاهان قبول و حشمت و تمکین
علی ناصر آن سرور که خلق و رسم او ماند
به خلق صاحب معراج و رسم صاحب صِفّین
حضورش هست همچون باد فروردین که خرم شد
خراسان از وجود او چو باغ از باد فروردین
به هر شهری که بگذشت او ز به هر او سزا بودی
اگر ملک خراسان را زدندی کله و آذین
شدندی بر سپهر و بر زمین از بهر تبجیلش
ستاره جملهگوهر بار و مردم جملهگوهرچین
زمام عالم توسن همی دردست او زیبد
چنان کاندر کف رایض لجام کرهٔ نو زین
ز نور پاک اَجرام است پنداری سرشت او
وگرچه هست در خلقت سرشتکائنات از طین
بهتن در بشکفاند جان وفاقش چون می روشن
بهرگ در بفسُراند خون خلافش چون دم تنین
چو کین او همی توزد جهان از دشمنان او
نیازش نیستکز دشمن بهجهد خویش توزدکین
ایا در چنبر حکمت سر آزادگان یک سر
و یا در عهدهٔ عهدت دل آزادگان همگین
بهفر تو رهاگردد گوزن از پنجهٔ ضیغم
به عدل تو امان یابد تذرو از چنگل شاهین
کفایت گر شود محسوس بر شکل یکی میزان
نباشد جزکف وکلک تو او راکفه و شاهین
ز تدبیرت عجب نبود که شاه مشرق و مغرب
به هر روزی نهدروی از خراسان سوی قسطنطین
کند پای ستوران را شکال از موی رهبانان
کند زین غلامان را صلیب رومیان خرزین
مسلمگردد او را ملک وگنج روم سرتاسر
چنان کاو را مسلم گشت ملک و نعمت غزنین
ز پیش پادشا محمود پیش پادشا سنجر
به شغلی آمدی کان شغل دولت را بود تزیین
بر آرد شاه آزاده مراد و کام شهزاده
که مشکوری بهنزد آن و مقبولی بهنزد این
چو در دیوان خاتونی به فرمان شهنشاهی
بهدست زرفشان اندر گرفتی کلک مشکآگین
زکلک تو عجب دارمکه هنگام هنرمندی
همه علمی ز بر دارد ز کس نایافته تلقین
اگرچه تیغ و زوبین را شناسد هرکسی قاطع
صریر و مد او قاطعترست از تیغ و از زوبین
سر او هر زمان سِکّین روان از تن بیندازد
از آن معنی ندارد باک و باشد در بر سکین
چو از تارک قدم سازد بود مظلوم را راحت
چو از قطران گهر سازد بود آشوب را تسکین
کجا اسرار دولت را بر او املا کند خاطر
چو در دستت روان گردد بگوید بیزبان در حین
ایا شخصیکه مدح تو بهجانگویند مداحان
که از تو بهر مداحان هم احسان است و هم تحسین
گه مدح تو بر خاطر چنان زحمت کند معنی
که در مدح تو مادح را نباشد حاجت تضمین
من اندر دل ز مدح تو فراوان تحفهها دارم
نشان دارم ز دیگر تحفهها از تحفهٔ پیشین
قبول خویشکن داماد تا از پردهٔ خاطر
عروسانی برون آرم سبک روح و گران کابین
همی تا باشد اندر طبعها از آفرین شادی
بر آنگونه که در دلها همه غم باشد از نفرین
همیشه طبع احباب تو باد از آفرین شادان
به فر دولت سلطان ز نیسان بهترت تِشرین
نهاده بر کفت در بزم و پیش رویت استاده
میی پروردهٔ مهر و بتی پروردهٔ تکسین
دعاگفته تو را دولت چه در سَرّا جه در ضَرّا
که چون دولت دعا گوید کند روحالامین آمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف زیبایی و جذابیت محبوبی سخن میگوید که چهرهاش چون ستارهای درخشان و لبانش شیرین است. شاعر احساسات عمیق خود را از عشق و هجران بیان میکند و به توصیف زیباییهای چهره و لذتبخشی حضور معشوق میپردازد. او همچنین از تاثیر این عشق بر زندگیاش، در روزهای شادی و غم، سخن میگوید. در ادامه، شاعر به مدح و ستایش شخصیتی همچون "عماد دولت عالی ابوالقاسم" میپردازد و او را به عنوان کسی که بر عالم تاثیر دارد و به دیانت و حکمت مشهور است، معرفی میکند. شاعری که به زیبایی و ادبیات عشق میپردازد، در این متن به عواطف عمیق انسانی و زیباییهای زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشم من به زیباییهای دندانهای تو میدرخشد و همچنان که گل نسرین چهرهات را زینت بخشیده است، من نیز به تماشای تو مینشینم.
هوش مصنوعی: مجاز است که گل نسرین از خود نسرین به وجود بیاید، اما آیا ممکن است که ستاره پروین از خود پروین به وجود آید؟
هوش مصنوعی: اگر معشوقهام یک ساعت در چین و هند نشان دهد، میتوانم به گیسوان پیچیدهاش که به صورت خمیده و تودرتو هستند، فکر کنم.
هوش مصنوعی: وقتی موهای او مانند رشتههای پیچخورده و پرچین میشود، و زلفهایش مانند خمهای زیبا است، چهرههای زیبا و دلربا به مانند صورتگران هندی و پشت بتسازان چینی به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: چهرهاش به زیبایی چهره عذراست و لبانش به شیرینی لبان میوه سمر، همچون لبهای شیرین.
هوش مصنوعی: در زمان هایی که دلگیر و ناراحت بودم، زیبایی آن چهره باعث شادابی من می شد و وقتی بیمار بودم، تلخی درد را با شیرینی لب هایش فراموش می کردم.
هوش مصنوعی: گاهی در عشق او، اشکهایم همانند قطرات باران نازل میشود و گاهی در دوری او، از دل شعلهورم مانند آتش زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: این بیت به احساسات عمیق و درد عاطفی اشاره دارد. گوینده از دل و چشمانش میگوید که هر شب به خاطر غم و اندوهی که دارد، شعلههای متعددی در درونش و قطرات اشکی بر بالینش به وجود میآید. او در شبها با این عواطف دست و پنجه نرم میکند و این حالت همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: من خواب ندارم در حالی که نرگس زیبا خوابهای پرشوری دارد و نمیتوانم تحمل کنم چون سنبل مشکین زیبایی را به اوج میبرد.
هوش مصنوعی: آه از آن نرگس و سنبل که از ظلمی که بر عاشقان میرود، به ویژه بر من ناچیز، عذاب میآفرینند.
هوش مصنوعی: عزیزم که زیباییاش مرا به یاد حورالعین میاندازد، گویی با دیدنش، مجلس بهشت را برپا کردهاست.
هوش مصنوعی: زمانی که ساقی نزد من میآید و مجلس را با خوشی و زیبایی میآراید، مرا در این دنیا بهشتی میسازد که مانند روی حورالعین است.
هوش مصنوعی: من او را بسیار گرامی میدارم، مانند چشمی که در نور زندگی میکند و در هر جایی که باشد، هرگز چیز قیمتیتر و زیبایی را نمیبیند.
هوش مصنوعی: بر زیور علم و دانش جهان روشن و زینتدار شد، همانطور که مقام و ارزش من نیز مانند مقام سلطان با زینت و زیبایی درآمد.
هوش مصنوعی: عماد دولت عالی ابوالقاسم، به کسی اشاره دارد که مقام و جایگاهش به دلیل خوششانسی و لیاقت از سوی شاهان مورد تأیید و احترام قرار گرفته است. او به عنوان فردی با شکوه و قدرت شناخته میشود که در اجتماعات و محافل مهم جایگاهی ویژه دارد.
هوش مصنوعی: علی ناصر، آن رهبری که ویژگیها و رفتار او در میان مردم باقی مانده، همانطور که پیامبر (ص) به آسمان رفت و عاشورا (جنگ صفین) را نیز در تاریخ ثبت کرده است.
هوش مصنوعی: حضور او مانند وزش باد بهاری است که با آمدن خود خراسان را شاداب و سرزنده میکند، درست مانند اینکه باغی با نسیم بهار تازه و زنده میشود.
هوش مصنوعی: هر کجا که او میگذشت، به خاطر ویژگیهایش شایستگی داشت، حتی اگر بر تخت سلطنت خراسان مینشست و تاج و زینت میزد.
هوش مصنوعی: همه ستارهها در آسمان و بر زمین برای بزرگداشت او به مانند جواهر میدرخشند و همه مردم نیز به مانند جواهر جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: جهان در اختیار کسی است که مانند سوار کار ماهر، کنترل و هدایت آن را به خوبی در دست دارد، درست مانند اینکه سوار بر کرهای نو و تازه، لجام را به دقت در دستانش دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد سرشت او ناشی از نور پاک جانداران است، هرچند که در خلق موجودات، اصل و بنیاد از خاک و ماده است.
هوش مصنوعی: وجود او مانند گل، درخشان و پُر از زندگی است که با روشنایی روحش به جانش انرژی میبخشد. این انرژی و زندگی درون او مانند خونی است که در رگهایش در حال جریان است و هر تضاد یا مشکلی که با آن مواجه میشود، به سختی و با صدای واضحی، مانند نغمهای زیبا، به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی دشمنانش به او حمله میکنند، او نیازی به کمک دیگران ندارد؛ چون خود او از طریق تلاش و کوشش، میتواند با آن دشمنی مقابله کند.
هوش مصنوعی: آیا در دایرهی حکمت، دلهای آزادگان را به دست آوردهای، یا اینکه در وفای به عهد خود، دلهای آزادگان را به دوش کشیدهای؟
هوش مصنوعی: زیر سایهی تو، گوزن از چنگال شیر رها میشود و به خاطر عدل تو، قناری از چنگال شاهین نجات پیدا میکند.
هوش مصنوعی: اگر احساس و درک کافی داشته باشی، در این صورت هیچ چیزی جز معیار خودت نمیتواند تو را بسنجید. تو همانند کفه و ترازویی هستی که تنها خودت میتوانی ارزش و قامت خود را اندازهگیری کنی.
هوش مصنوعی: جابجایی و تدبیرهای تو ارتباطی ندارد که پادشاهان شرق و غرب هر روز به سوی قسطنطین از خراسان حرکت کنند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف نوعی تضاد و رنگ و بویی خاص اشاره دارد. در آن به سوارکاران و حرکت آنها پرداخته شده و در عین حال به رهبانان و مقام آنها نیز اشاره میشود. در نهایت به رابطهای که بین این دو گروه و نمادهایی نظیر صلیب رومیان و خرزین وجود دارد اشاره میکند. به طور کلی، این بیت میتواند به تفکر درباره تضادها و وجود معانی مختلف در زندگی و جامعه بپردازد.
هوش مصنوعی: به او زمین و ثروتی وسیع و گسترده در روم خواهد رسید، همانطور که آن کس که در غزنین به مقام و نعمت دست یافت، اکنون به حقیقت و مسلمی دست یافته است.
هوش مصنوعی: پادشاه محمود به سمت پادشاه سنجر آمد و شغلی را برای خود برگزید که آن شغل نمایانگر پرواملی و زینت حکومت بود.
هوش مصنوعی: شاه آزاده آرزوها و خواستههای پسر شاه را براورده میکند، زیرا برای او مقبولیت و احترام زیادی دارد و در عوض، برای پسر شاه نیز ارزش و محبوبیتی قائل است.
هوش مصنوعی: وقتی در دفتر کار ملکه به دستور شاه، قلمی خوشبو و خوشرنگ در دستان هنرمند گرفتی.
هوش مصنوعی: من از ترفندهای تو شگفتزدهام که وقتی به هنر دست میزنی، تمام علم را از حفظ میدانی و از هیچکس هم یاد نگرفتهای.
هوش مصنوعی: هر کس ممکن است تیغ و نیزه را بشناسد، اما قوت و قدرتی که از درون وجود میآید، از تیغ و نیزه قویتر و کارآمدتر است.
هوش مصنوعی: هر زمان که انسان از دنیای مادی جدا میشود، نباید نگران باشد و این جدایی را به راحتی بپذیرد، زیرا در کنار این جدایی، آرامش درونی و سکون وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که مظلوم از نداهای بالا بیفتد، آرامشی برای او به وجود میآید؛ همانگونه که اگر اشکال پر از دردی مانند قطران را تغییر دهیم، میتواند به آرامش و تسکین دردها کمک کند.
هوش مصنوعی: کجا میتوان رازهای مملکت را به او گفت، زمانی که دلش شاد و روان باشد، او بدون اینکه زبانش را به کار برد، همه چیز را میفهمد و بیان میکند.
هوش مصنوعی: آیا کسی که مداحی تو را بهزبان میآورد، در واقع هم به تو لطف میکند و هم تو را ستایش میکند؟
هوش مصنوعی: گاهی ستایش تو به اندازهای سخت و دشوار است که حتی نیازی نیست گوینده کلامی برای تضمین و تأیید بگوید، زیرا خود ستایش تو به قدری شایسته و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: من در دل خود پس از تمجید و ستایش تو، هدایا و نعمتهای فراوانی دارم و از میان این هدایا، یادگاری هایی از هدیههای قبلی هم دارم.
هوش مصنوعی: به خودت قبول کن که داماد هستی، تا از دل دختران عروس، به آرامی و بدون سنگینی بار، بیرون بیایی و خود را آزاد حس کنی.
هوش مصنوعی: در دلها شادی وجود دارد، اما در طبعهای آدمی غم و نفرین حاکم است.
هوش مصنوعی: دوستانت همیشه با طبعی خوش و شاداب باشند، و خوشی و سروری آنها از روزهای آغازین بهار تا فصل پاییز بهتر باشد.
هوش مصنوعی: در مجلس بزم، به خاطر تو، جامی برای نوشیدن آماده کردهاند که نشان از محبت دارد و در برابر تو، نمادی زیبا و دلربا قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: هرگاه تو به درگاه خدا دعا کنی، خوشی یا ناخوشی در زندگیات تفاوتی ندارد؛ زیرا زمانی که دعاهایت به گوش خدا برسد، فرشتهای از سوی او به تو پاسخ میدهد و به دعایت آمین میگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا ای ماه مشکینمو به پیش آر آن می مشکین
ملا کن ساغر و برنِهْ به دست عاشق مسکین
از آن رخشنده خرم که عشاق را شود زو کم
ز فکرت غم ز دیده نم ز بالا خم ز چهره چین
به رنگ چهره معشوق و اشک دیده عاشق
[...]
سزد گر سر فرازد ملک و شایدگر بنازد دین
که گیتی در مه آذر گرفت آیین فروردین
به ملک و دین همی نازند شاهان بلنداختر
که آمد شاه ملکافروز مهمان قوامالدین
کجا باشد ملک چونین سزد دستور او چونان
[...]
مرا هر دم همیگویی که برگو قطعه شیرین
به هر بیتی یکی بوسه بده پهلوی من بنشین
زهی بوسه زهی بوسه زهی حلوا و سنبوسه
برآرد شیر از سنگی که عاجز گشت از او میتین
تو بوسه عشق را دیدی مگر ای دل که پریدی
[...]
نسیم صبح کز بویش مشام جان شود مشکین
مگر هر شب گذر دارد بر آن گیسوی مشک آگین
اگر در باغ بخرامد سهی سرو سمن بویم
خلایق را گمان افتد که فردوسست و حورالعین
چو آن جادوی بیمارش که خون خوردن بود کارش
[...]
شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش و دین
چرا آن ترک کافر کیش غارت می کند چندین
در آن صف کو سپه رائد به قصد غارت دلها
دلی کآنجا نخواهه شد اسیر او زهی مسکین
چو دود آه خود با او رساندم سوخت چشمانش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.