شد ز تاثیر سپهر سرکش نامهربان
هجر یار مهربان چون وصل باد مهرگان
لاجرمگیتی و من هر دو موافقگشتهایم
او ز باد مهرگان و من ز یار مهربان
او همی دارد هوا را سرد بیدیدار این
من همیدارمنفس را سردبیدیدار آن
او همی ریزد بعمدا بر زمردکهربا
من همی سایم بعمدا برشقایق زعفران
من بخار عشق دارم در بصر بیجاده بار
او بخارآب دارد برهوا لولو فشان
من همی پنهانکنم در طبع راز خویشتن
او همی پنهان کند در خاک نقش بوستان
او همی بر خاک خشک آتش برافروزد زچوب
من همی بر طبع سرد آتش برانگیزم زجان
او همی پژمرده گردد بیبهار دلگشای
من همی فرسوده کردم بینگار دلستان
آن نگاری کز وصال و هجر او پیدا شود
در خزان من بهار و در بهار من خزان
قامت او سرو را قیمت دهد در جویبار
طلعت او ماه را روشنکند در آسمان
عارضش در زیر خط دندانْشْ اندر زیر لب
چشمش اندر زیر مژگان و دلش در بر نهان
سوسن اندر جوشن است و لؤلؤ اندر لاله برگ
نرگس اندر سوزن است و آهن اندر پرنیان
نسبتی دارد همانا زلف او با طبع من
کان به یک صنعت چنین است او به یک صنعت چنان
زلف او بر دامن خورشید دارد مشک ناب
طبع من بار دگر در مدح خورشید جهان
مجد دولت افتخار ملت صاحبکتاب
بوالمحاسن آفتاب دولت صاحبقران
آنکه اندر طاعتش گردون همیکوشد به جهد
وانکه اندر خدمتش دولت همی بندد میان
آن خداوندی که بر ایوان و درگاهش سزد
اوج گردون کوتْوال و برجکیوان پاسبان
کوه را با حلم او گر بنگری باشد سبک
باد را با طبع او گر بنگری باشدگران
در مصاف دشمنان با نیزه و شمشیر او
چیست ضایعتر ز درع و جوشن و برگستوان
تیغش اندر دست دیدم همچو بیم اندر امید
عفوش اندر خشم دیدم همچو سود اندر زیان
زر و مشک از خدمتش خیزد همی زیراکه هست
زایرش زرین کنار و مادحش مشکین دهان
خانهٔ کعبه است کویش خان ابراهیم بزم
کاین زطاعت خواه خالی نیست وان از میهمان
باد را هرگز نباشد با فلک پیوستگی
او فلک قدر است و دارد باد را در زیر ران
تا ندیدم اسب او را من ندانستم که هست
در جهان باد مصور با رکاب و با عنان
ای همه تأثیر گردون را بهخوبی رهنمای
وی همه تقدیر ایزد را به نیکی ترجمان
گاه شدت بس نباشد دشمنانت را سقر
روز نعمت بس نباشد دوستانت را جنان
در سخا بدخواه مالی دروغا بدخواه مال
در شتاب آتشفشانی در درنگ آتشنشان
تو به عدل اندر چو خورشیدی ولیکن بیزوال
تو به جود اندر چو دریایی ولیکن بیکران
تو چو موسی و سلیمان و فریدون مقبلی
بی عصا و بی نگین و بی درفش کاویان
اختیار ایزدی تا عقل داری اختیار
قهرمان دولتی تا قهر داری قهرمان
دودهٔ نسل کمالی از تو ماند تا به حشر
همچو از سلطان عالم دودهٔ الب ارسلان
نوبت بخت جوان دشمنانت درگذشت
نوبت تو در رسید از دولت شاه جهان
آتش خشم تو هر ساعت که بنماید سرشک
دشمنانت را برآرد دود مرگ از دودمان
ای خداوندی که از اقبالْ سوی درگهت
قافله در قافله است و کاروان در کاروان
از هر آن دشمن که خشم تو برآرد دودوگرد
آتش سوزنده گردد مغزش اندر استخوان
مهر تو جویم به دل تا در دلم باشد خِرَد
پیش تو باشم به تن تا در تنم باشد روان
از ثنا و مدح تو فارغ نباشم یک نفس
وز سرای و کوی تو غایب نباشم یک زمان
چون ز سلطان بگذرم مقصود هر معنی تویی
زانچه بنویسم به دست و زانچه رانم بر زبان
تا نباشد سوگوار اندر طرب چون شادخوار
تا نباشد ناتوان اندر ظفر چون کامران
بادهخوار اندر طرب بادی و خصمت سوگوار
کامران اندر ظفر بادی و خصمت ناتوان
روزگار و بخت و اقبال تو هر سه پایدار
مهرگان و عید نوروز تو هر سه جاودان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عاشقانه و تأثیرات طبیعی بر انسان میپردازد. شاعر از جدایی و غم ناشی از فراق یار خود سخن میگوید و این جدایی را با تغییرات فصول و تغییرات هوا مقایسه میکند. او بیان میکند که هر دو، هم گیتی و هم خود او، تحت تأثیر این جدایی هستند. شاعر با زبان شاعرانه، زیبایی و خصائص معشوقش را توصیف میکند و ارتباط عمیق او با طبیعت را نشان میدهد. در ادامه، به صفات والای محبوب اشاره میکند و او را با شخصیتهای بزرگ تاریخی مقایسه میکند. همچنین احساسات خود را دربارهی وفاداری و ستایش از محبوبش ابراز میدارد و در نهایت به پایدار بودن روزگار و بخت و اقبال اشاره میکند. شعر به طور کلی حس غم و عشق، زیبایی طبیعت و عظمت محبوب را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بر اثر تأثیر آسمان سرکش و نا مهربان، دوری یار مهربان به مانند وصالی در مهرگان است.
هوش مصنوعی: به ناچار، هم دنیا و هم من با هم هماهنگ شدهایم. او تحت تأثیر باد مهرگان است و من تحت تأثیر یار مهربان.
هوش مصنوعی: او به دلیل دوری از معشوق، احساس سرما میکند و من هم به خاطر بیخبری از او، نفسهایم سرد شده است.
هوش مصنوعی: او به عمد ذراتی بر روی سنگهای قیمتی میپاشد و من نیز به عمد بر روی گل زعفران سایه میافکنم.
هوش مصنوعی: من از عشق بدم احساساتی دارم که درونم موج میزند، در حالی که او با خنکای آبی که در هوا پخش شده، همچون مرواریدی درخشان و زیباست.
هوش مصنوعی: من در دل خود به رازهایی پنهان اعتقاد دارم و او هم در زمین، نشانههای زیبایی را به طور پنهانی حفظ میکند.
هوش مصنوعی: او بر روی زمین خشک آتش میسوزاند، من نیز با چوب خود آتش را برمیانگیزم و این کار را از عمق وجودم انجام میدهم.
هوش مصنوعی: عزیزم، در غیاب تو روزگارم بیروح و بیسرزندگی میگذرد. دلم بدون تو روز به روز افسردهتر و خستهتر میشود.
هوش مصنوعی: عشقی که از دست دادن و دست یافتن به آن بروز میکند، در فصل پاییز برای من بهاری است و در فصل بهار، برایم پاییزی به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: قد او به درخت سرو اصالت و زیبایی میبخشد و چهرهی او همچون ماه در آسمان، نور و روشنی را پخش میکند.
هوش مصنوعی: او زیباییهایی دارد که در هر بخش از وجودش نهفته است؛ لبخندش زیر دندانها، نگاهش در زیر مژگان و دلش در آغوش پنهان است.
هوش مصنوعی: گل سوسن در زرهپوشی خود زیبایی دارد و مروارید در گل لاله درخشش میکند. همچنین، گل نرگس در سوزن و آهن در پارچهی نازک و لطیف وجود دارد.
هوش مصنوعی: زلف او در واقع تأثیری عمیق بر وجود من دارد، زیرا من و او هر کدام به نوعی ویژگی خاص داریم که با یکدیگر هماهنگ است.
هوش مصنوعی: زلف او به گونهای است که مانند عطر خالص، زیبایی خاصی را به خورشید میبخشد و من دوباره احساس میکنم که میخواهم در وصف زیبایی خورشید سخن بگویم.
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و بزرگی شخصی اشاره دارد که به عنوان نماینده ملت و دارای ویژگیهای برجسته ای معرفی شده است. او نه تنها مظهر افتخار مردم خود است، بلکه مانند خورشید، سرشار از روشنی و برکات برای کشور خود میباشد.
هوش مصنوعی: کسی که به اطاعت و خدمت او آسمانها تلاش میکنند و یکهتاز دیانت و بخت میشود، نشان از جایگاه و مقام بالای او در نزد خداوند دارد.
هوش مصنوعی: آن خدای بزرگی که شایسته است بر بالای درگاه و ایوانش، آسمان به عنوان نگهبان و سیاره کیوان به عنوان پاسبان حضور داشته باشند.
هوش مصنوعی: اگر به کوه با صبر و حوصله او نگاه کنی، سبک و آرام به نظر میرسد و اگر به باد با طبیعت او توجه کنی، به نظر میرسد که سبک و آزاد است.
هوش مصنوعی: در جنگ با دشمنان، او چه چیزی بیفایدهتر از زره و زرهپوشی دارد؟
هوش مصنوعی: در دستش شمشیری دیدم که نشانهای از ترس و امید است. همچنین عفو او را در حال خشم مشاهده کردم، مانند منفعتی که در زیان وجود دارد.
هوش مصنوعی: دارایی و زیبایی از خدمت او به وجود میآید، زیرا که زایندگان او دارای کناری طلایی و مدحکنندگانش با دهانی خوشبو هستند.
هوش مصنوعی: خانهٔ کعبه، مکان مقدس و باعظمتی است که به ابراهیم تعلق دارد، و اینجا جایی است که همواره از مهمانان و عبادتکنندگان پر است. در واقع، هیچگاه این مکان از افرادی که به عبادت و خدمت به خدا میپردازند خالی نمیماند.
هوش مصنوعی: باد هیچوقت نمیتواند با آسمان ارتباطی برقرار کند. آسمان در جایگاه بلندی است و باد در زیر آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که اسب او را ندیدم، متوجه نشدم در جهان چه زیبایی وجود دارد که با زین و افسار در حرکت است.
هوش مصنوعی: ای کسانی که به روشنی تأثیر آسمانها را درک میکنید و به خوبی میتوانید تقدیر خداوند را به زیبایی بیان کنید.
هوش مصنوعی: گاهی دشمنانت آنقدر قوی نیستند که تو را شکست دهند، اما در روز نعمت، دوستانت به اندازه کافی خوب نیستند که تو را یاری کنند.
هوش مصنوعی: در لطف و généreous بودن، دشمنان از مال تو نیستند، اما در بےدقتی و بیتوجهی، آتش نجاتبخش به آتشسوزی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید در عدالت هستی که همواره پایدار و ناپیداست، و مانند دریایی در generosity (بخشش) هستی که حد و مرز ندارد.
هوش مصنوعی: تو همچون موسی و سلیمان و فریدون هستی، اما هنوز به قدرت و نشانههای آنها مانند عصا، انگشتر و پرچم کاویان دست نیافتهای.
هوش مصنوعی: تا وقتی که عقل و خرد داری، میتوانی به دلخواه و با اختیار خود عمل کنی، اما وقتی که دچار خشم و قهر میشوی، باید در نظر داشته باشی که خود را در چالشهای حکومتی و اجتماعی قرار میدهی.
هوش مصنوعی: نسل کمالی که به تو وابسته است، تا روز قیامت باقی خواهد ماند، مانند این که دودمان سلطان عالم، یعنی الب ارسلان، نیز همچنان پابرجاست.
هوش مصنوعی: حال که فرصت و شانس جوانی در اختیار تو قرار گرفته و زمان رنج و سختی دشمنانت به پایان رسیده است، زمان موفقیت و خوشبختی تو نیز فرارسیده است.
هوش مصنوعی: هر گاه خشم تو نمایان شود، دشمنان تو را به زانو درآورده و از دودمانشان نشانههای مرگ به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که خوشبختی و جلوههای نیکو به سوی درگاه تو همچون گروهها و کاروانهای پیوسته و فراوان در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: هر دشمنی که ناراحتی و خشم تو را برانگیزد، مثل دود و آتش خواهد بود و مغز او در استخوانش میسوزد.
هوش مصنوعی: من در جستجوی عشق تو هستم تا در دلم حک شود، و هر زمان که به حضور تو بیفتم، همواره در جسمم وجود داشته باشم و جانم با تو پیوند بخورد.
هوش مصنوعی: هرگز از توصیف و ستایش تو غافل نخواهم بود و حتی برای یک لحظه هم از خانه و خیابان تو دور نخواهم شد.
هوش مصنوعی: به محض اینکه از سلطانی بگذرم، هر هدف و مقصود من تو هستی؛ آنچه را که مینویسم با قلم و آنچه را که بر زبان میآورم، همه از تو میگوید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شادی در دل سوگواران نباشد، نمیتوان انتظار داشت که خوشحالی در دل شادخواران موجود باشد و همچنین هنگامی که ناتوانی بر چهرهای نشسته است، پیروزی و موفقیت نمیتواند در دل پیروزان جلوهگر باشد.
هوش مصنوعی: نماشده است که در حین شادی و میگساری، طرف مقابل در غم و اندوه به سر میبرد. کسی که خوشبخت و پیروز است، در حالی که رقیبش در شرایط ناتوانی قرار دارد.
هوش مصنوعی: زمان و شانس تو، هر دو ثابت و ماندگارند، همینطور جشن مهرگان و عید نوروزت نیز همواره باقی خواهند ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.