مریز خون من ای بت به روزگار خزان
مساعدت کن و با من بریز خونرزان
چو هست خون رزان قصد خون من چه کنی
که غم فزاید از این و طرب فزاید از آن
مباش فصل خزان بیطرب که چهرهٔ توست
بهار مجلس آزادگان به وقت خزان
فحاش لله اگر چون خط و رخت داند
کسی بنفشهٔ سیراب و لالهٔ نعمان
سمن که دید به روی بنفشه غالیه پوش
زره که دید بر اطراف لاله مشکافشان
خَم بنفشه ز احرار کی رباید دل
فروغ لاله ز عشاق کی ستاند جان
من آن کسم که دل و جان خویش دادستم
به دست عشق تو ای آفتاب ترکستان
ز عشق توست دلم چون سرشک و جان چو نفس
برون شده زدو چشم و برآمده زدهان
ز سیم پاک تو داری بدیع میدانی
زغالیه است دو چوگان تو را در آن میدان
فتاده در خم چوگان تو همیشه دلم
چو نیم سوخته گویی ز هر طرف گردان
عجب نباشد اگر گوی دل بود آنجا
که سیم باشد میدان و غالیه چوگان
ملاحت لب و دندان توست فتنهٔ خلق
وگر ملاحت هر دو کنی زخلق نهان
گهر فروشان یاقوت سرخ و مروارید
به جهد باز شناسند از آن لب و دندان
زحسن روی تو گر بتگران خبر یابند
شکسته خامه شوند و زغم بریده بنان
همیشه فخر تو از حسن روی خویشتن است
چنانکه فخر من از فخر ملک شاه جهان
بزرگ بار خدایی که بر فتوح و ظفر
خجستهکنیت و نامش علامت است و نشان
روان به خدمت او تازه شد چو دل به خرد
خرد به طاعت او زنده شد چو تن به روان
گران نماید با طبع او هوای سبک
سبک نماید با حلم او زمینگران
نه بی تواتر احسان اوست هیچ مکین
نه بیتواصُل اِنعام اوست هیچ مکان
خجسته حضرت و فرخنده همتش به قیاس
دو قبلهاند مبین هم به حجت و برهان
یکی عزیز و مبارک چو کعبهٔ اسلام
یکی بلند و مُعَزَّز چو قبله ی دهقان
اگر ز روضهٔ فردوس نعمت ابد است
وگر ز چشمهٔ حیوان بقاست جاویدان
چه بزم او گه رامش چه روضهٔ رضوان
چه دست اوگه بخشش چه چشمهٔ حیوان
شدست محکم اصل وزارت از پدرش
وز او شدست بنای وزارت آبادان
پدر علم ز وزارت کشیده بر عیوق
پسر قدم ز آمارت نهاده بر کیوان
عنایت ازلی کرده با پدر بیعت
سلامت ابدی بسته با پسر پیمان
پدر نظام و پسر فخر ملک شاه زمین
پدر رضی و پسر مخلص امام زمان
پدر چو مهر درخشان شده ز برج حمل
پسر چو مشتری افراشته سر از سرطان
ایا به قدر و شرف برگذشته از امثال
ایا به فضل و هنرگوی برده از آقران
توییکه همت تو هست بحر بیپایان
توییکه دولت تو هست جرخ بیپایان
فذلکِ هنری در جریدهٔ ایام
جواهر شرفی در قلادهٔ دوران
لقای تو صفت راحت است در ارواح
بقای تو سبب صحت است در ابدان
سپهر و دولت و سلطان همی نگه دارند
همیشه اختر و بخت و دل تو از حدثان
خجستهاختر و پیروزبخت و شاددلی
هم از سپهر و هم از دولت و هم از سلطان
خلافمهرتوکین است و این از آن قبل است
به یار عقبی بر دست مالک رضوان
مخالفان تورا تافته جحیم سقر
موافقان تو را ساخته نعیم جنان
اگر موافق تو در شود در آتش تیز
عجب مدار که آتش بر او شود ریحان
وگر کسی به خلاف تو افکند تیری
عجب نباشد اگر باز پس شود ریحان
بزرگ بار خدایا خدای داد مرا
به فر دولت تو عقل پیر و بخت جوان
ز عقل پیر و ز بخت جوان همی دارم
ثنا و خدمت تو چون شریعت و ایمان
ز سکر تو جوکنم ابتدا شوم در وقت
به خاطر آتش تیز و به طبع آب روان
به انتها نتوانم رسید اگر بهمثل
به جای هر نفسی باشدم هزار زبان
اگر نه هست همه ساله طبع من چو صدف
وگرنه هست مدیح تو قطرهٔ باران
چرا مدیح تو در طبع من شود لؤلؤ
چنانکه قطره همی دُر شود صدف مرجان
همیشه تاکه امیدست و بیم در عالم
همیشه تا که زیان است و سود در کیهان
زبان مادح تو سود باد و بیم امید
امید حاسد تو بیم باد و سود و زیان
مباد دولت و عمر تو را فنا و زوال
مباد نعمت و ملک تو را قیاس و کران
چه بزم تو گه رامش چه روضهٔ فردوس
چه دست تو گه بخشش چه چشمهٔ حیوان
خجسته بر تو و بر هر که در عنایت توست
هزار جشن بهار و هزار جشن خزان
گشاده باد اجل بر مخالفانت کمین
کشیده باد زحل بر معاندانت کمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و اندوه و عشق و زیبایی اشاره دارد. شاعر از معشوق خود میخواهد که خونش را رزان فریاد کند و غم و شادی را در زندگیاش به هم پیوند زنند. او به زیبایی معشوقهاش مانند بنفشه و لاله اشاره میکند و از چهرهاش در روزگار خزان به عنوان نشانه طرب یاد میکند. همچنین، از علاقهاش به معشوق و فخر و افتخاری که از عشق او بهدست آورده، سخن میگوید. شاعر به قدرت خدا و نعمتهای او اشاره میکند و از نزدیکی و ارتباط پدر و پسر در مبحث وزارت و مقام یاد میکند. در انتها، شاعر از آرزوی طول عمر و دوام نعمتها برای خود و دیگران صحبت میکند و مخالفان را به نفرین و عذاب تهدید میکند. این متن ترکیبی از عشق، بلاغت و نکات اخلاقی است که در کنار هم زیباییهای زندگی را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: ای معشوق خوشچهره، در این روزهای سخت و غمانگیز، خونم را مبریز و به من دردی را که تحمل میکنم، کمکی کن.
هوش مصنوعی: وقتی گروهی از خونریزان به خون من قصد دارند، تو چه کاری میتوانی انجام دهی؟ چرا که غم من از این موضوع بیشتر میشود و شادی از انجام این کار کمتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: در فصل پاییز بیخوشحالی نباش، زیرا چهرهٔ تو نمایانگر بهار و شادابی در جمع آزادگان است حتی در این زمان سرد و بیروح.
هوش مصنوعی: اگر کسی بداند که چگونه باید به خدا فحاشی کند، مانند بنفشهای است که آبیاری شده و لالهای که در دشت نعمان رشد کرده است.
هوش مصنوعی: سمن وقتی دید که بر روی بنفشه، پوششی گرانبها مانند زره آویخته شده و همچنین دید که در اطراف لاله، عطری خوش و دلانگیز پخش شده است.
هوش مصنوعی: دل آزادگان را نمیتوان به راحتی به دست آورد و جان عاشقان نیز به سادگی از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که برای عشق تو، دل و جانم را فدای تو کردهام ای نور تابناک سرزمین ترکستان.
هوش مصنوعی: دل من از عشق تو مانند اشکی است که میریزد و جانم مانند نفسی است که از بدن خارج شده. چشمانم از محبت تو پر شده و به شدت غمگین و نگران هستند.
هوش مصنوعی: تو از فضیلت و زیبایی خاصی برخورداری که مانند یک میدان مسابقهی شگفتانگیز میمونی، و در این میدان، دو رقیب سیاهپوش وجود دارند که تو را در آنجا به چالش میکشند.
هوش مصنوعی: دل من همیشه در چنگال عشق تو اسیر است، مانند چوبی که در بازی چوگان گرفته شده و به هر طرف کشیده میشود، گویی که آتش گرفته و سوزان است.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر در جایی که ثروت و زیبایی فراوان است، دلها به دلجویی و دوستی تمایل نشان دهند. در این میدان، زیباییها و خوشبختیها همانند یک بازی شگفتانگیز در حال تماشا و چرخش هستند.
هوش مصنوعی: زیبایی لب و دندانهای تو، سبب فریب و جلب توجه مردم است و اگر این زیبایی را از دیگران پنهان کنی، دیگر مردم تنها در جستجوی آن نخواهند بود.
هوش مصنوعی: فروشندگان جواهرات مانند یاقوت سرخ و مروارید تلاش میکنند تا زیبایی و ارزش این جواهرات را با لبها و دندانهای زیبا شناسایی کنند.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی روی تو را بتها بشناسند، قلمها از حیرت خواهند شکست و قلمهای نویسندگان از غم تو ناتوان خواهند شد.
هوش مصنوعی: تو همیشه به زیبایی صورتت افتخار میکنی، مانند اینکه من به افتخار پادشاه جهان مباهات میکنم.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و قدرتمندی که پیروزیها و موفقیتهای خوشی را فراهم میآورد و نام او نشانهای از این برکات است.
هوش مصنوعی: روح آدمی به خدمت او تازه و جان تازه میشود، همانطور که دل به خرد و خرد به اطاعت او زنده و فعال میشود، مانند اینکه بدن به روح جانی دوباره مییابد.
هوش مصنوعی: با ویژگیهای طبیعی خود، او اندیشههای سنگین را سبک میکند و با صبوریاش، بارهای سنگین زمین را سبکتر میسازد.
هوش مصنوعی: هیچ جایی بدون خیر و لطف او وجود ندارد و هیچ مکانی بدون استمرار بخشش او نیست.
هوش مصنوعی: شخصیت والا و نیات نیک او را میتوان با دو قبلهای که در نماز استفاده میشود، مقایسه کرد و همینطور او را با دلایل و شواهد محکم توصیف کرد.
هوش مصنوعی: یکی از اهمیت و احترام بالایی برخوردار است مانند کعبه در دین اسلام، و دیگری نیز بزرگ و محترم است مانند قبله برای کشاورزان.
هوش مصنوعی: اگر خوشیهای بهشت جاودانی است و یا از چشمهای است که انسان را به بقا و جاودانگی میرساند، پس همواره در پی آن باش.
هوش مصنوعی: به چه مجالس شادی و خوشی او برمیخیزد، چه باغ بهشتی و چه نعمتهای او در دستش، چه چشمههای حیات و زندگی در دست او جاری است.
هوش مصنوعی: وزارت به دلیل ریشهدار بودنش به پدرش برمیگردد و از اوست که بنیان این وزارت مستحکم و پایدار قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: پدر علم با تجربهای که از مدیریت و سیاست دارد، برای پسرش پایههای موفقیت را فراهم کرده و قدمهای او را به سوی قلههای بلند و افتخارات هدایت کرده است.
هوش مصنوعی: خداوند از ابتدا توجه کرده و با پدر عهدی برای سلامت ابدی بسته و با پسر نیز قرار و پیمانی گذاشته است.
هوش مصنوعی: پدر نظام و پسر فخر، شاهی را بر زمین به ارث میبرند و پدر رضی و پسر، خدمتگزاری برای امام زمان هستند.
هوش مصنوعی: پدر به مانند خورشید درخشان شده و از برج حمل بیرون آمده است، در حالی که پسر مانند سیاره مشتری برآمده و سر از برج سرطان بالا آورده است.
هوش مصنوعی: آیا از نظر ارزش و شرافت برتر از دیگران هستی؟ یا اینکه به خاطر فضل و هنر خود، از همنسلان خود جلوتر رفتهای؟
هوش مصنوعی: تو همان کسی هستی که همیشه همت و تلاش تو به اندازه یک دریا بیپایان است و تو آن کسی هستی که ثروت و نعمتت به اندازه یک دایره بیپایان است.
هوش مصنوعی: این هنر من در صفحات زمان، همچون جواهری باارزش در گردن روزگار است.
هوش مصنوعی: دیدن تو برای روحها آرامش است و وجود تو باعث سلامتی در بدنها میشود.
هوش مصنوعی: آسمان، خوشبختی و فرمانروایی همواره از حوادث و بدبختیها، ستاره و سرنوشت و دل تو را حفاظت میکنند.
هوش مصنوعی: این شخص خوششانس و خوشاقبال است و از جانب آسمان، نعمتها و برکات دولت و سلطان نیز به او رسیده است. او دلشاد و خرم به زندگیاش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: عشق تو من را به مرز جنون رسانده و این احساس بسیار عمیق است. این عشق در دنیای دیگر به من پاداش داده میشود و در آنجا در کنار یار، با مالک خوشبختی ملاقات خواهم کرد.
هوش مصنوعی: مخالفان تو را در آتش جهنم خواهند سوزاند، اما دوستانت را در نعمتهای بهشتی قرار میدهند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر تو در آتش بیفتد، جای شگفتی نیست که آن آتش برای او مانند گل و خوشبو شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو حسادت کند یا به تو ضربهای بزند، تعجبی ندارد اگر در آینده شاهد باشی که نعمتها و خوشیهای تو دوباره به سمت تو بازمیگردند.
هوش مصنوعی: ای خدایی بزرگ و صاحب جلال، فر و مقام تو را به من عطا کن. به من عقل و درک پیرانه و بخت و شانس جوان ده.
هوش مصنوعی: از خرد و تجربهٔ کهنسال و از بخت جوان و شاداب، همواره به تو سپاس میگویم و خدمت میکنم، مانند احترامی که به دین و ایمان میگذارم.
هوش مصنوعی: از نشئه تو شروع میکنم، در آن لحظه که به خاطر آتش تند و طبع آب روان، به حالت اولیهام برمیگردم.
هوش مصنوعی: هرگاه بخواهم به انتهای کمال و معرفت برسم، حتی اگر بهجای هر نفس، هزار زبان هم داشته باشم، نمیتوانم به آن هدف دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر سالی نگذرد که احساس من مانند صدف چیزی را در خود حبس نکند، در غیر این صورت، توست که سبب میشوی من مثل قطره باران همیشه جریان داشته باشم و تو را ستایش کنم.
هوش مصنوعی: چرا مدح و ستایش تو در دل من همانند مروارید میشود، مانند این که قطرهای از آب در صدف مرجانی به دُر تبدیل میشود؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا امید و ترس وجود دارد، همیشه سود و زیان نیز در کیهان خواهند بود.
هوش مصنوعی: زبان کسی که تو را میستاید، به نفع و امید توست، اما حسودان با گفتار خود، به تو ضرر و ناامیدی میرسانند.
هوش مصنوعی: هرگز نگذار که خوشبختی و عمر تو به پایان برسد. همچنین نگذار که نعمت و سلطنت تو را با چیزی محدود بسنجند.
هوش مصنوعی: این بیت به وصف زیباییها و لذتهای زندگی میپردازد. از جشن و شادیهایی سخن میگوید که شبیه به باغی از نعمتهای بهشتی هستند و همچنین به سخاوت و generosity اشاره میکند که انسان را به یاد زندگی و نشاط میاندازد. در واقع، تمامی این لذتها و زیباییها به نوعی به هم پیوستهاند و نشان دهنده حالتی از خوشی و سرخوشی هستند.
هوش مصنوعی: برای تو و همه کسانی که مورد لطف تو قرار دارند، هزار جشن بهار و هزار جشن پاییز را آرزو میکنم.
هوش مصنوعی: مدت زمان حیاتت برای دشمنانت گشوده باشد و سیاره زحل همچون کمینی در انتظار کسانی که با تو دشمنی میکنند، باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری و بزرگی و کام دل بجهان
نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان
یمین دولت کایام ازو شود میمون
امین ملت کایمان ازو شود تابان
همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست
[...]
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
[...]
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم
می جوان بجوان ده درین بهار جوان
بشادکامی امروز داد خویش بده
[...]
اگر نجست زمانه بلای خلق جهان
چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان
اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین
چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان
اگر نگشت دل من تنور آتش عشق
[...]
شب دراز و ره دور و غربت و احزان
چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان
بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار
دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان
مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.