ای شکفته سنبل و شمشاد تو بر ارغوان
ای نهفته آهن و پولاد تو در پرنیان
گه زسنبل زلف تو خرمن نهد بر لالهزار
گه ز عنبر جعد تو پرچین نهد بر گلستان
لالهٔ سیراب داری زیر مشک اندر پدید
لؤلؤ خوشاب داری زیر لعل اندر نهان
تیر بالا و کمان ابرو تویی و جز تورا
من ندیدستم ز سیم و غالیه تیر و کمان
چهرهٔ تو هست باغ و قامت تو هست سرو
باغ خندان طرفه باشد بر سر سرو روان
ای میانت لاغر و چشمت سیاه از چه قِبَل
روز من چون چشم داری و تن من چون میان
ای دهانت تنگ و زلفت چَفته از بهر چرا
پشت من چون زلف داری و دل من چون دهان
هرکجا باشم ز وصل و هجر تو پیدا شود
در خزان من بهار و در بهار من خزان
هست هجر تو به وصل اندر چو بیم اندر امید
هست وصل تو به هجر اندر چو سود اندر زیان
روی تو ماه زمین است و نباشد بس عجب
گر ز نور او خورد تشویر ماه آسمان
فرخ آن کس کز دل صافی بود مانند من
فتنهٔ ماه زمین و بنده شاه زمان
سایهٔ یزدان معزالدین والدنیا که هست
دین و دنیا را از او تایید و عز جاودان
تا به گردون در کواکب را قران باشد همی
او بود در دین و دنیا بیقرین صاحبقران
تا قیامت روشنی از دولت او باقی است
گوهر طغرل بک و جغری بک و الب ارسلان
مگذر از فرمان او کاندر خط فرمان اوست
قاف تا قاف زمین و شرق تا غرب جهان
طاعت او در خرد بایسته چون در دل خرد
خدمت او در روان شایسته چون در تن روان
هر که سربی طاعتش دارد نهد بر خاک سر
هرکه جان بیخدمتش دارد دهد بر باد جان
ای جوان دولت شهی کز همت و احسان توست
نعمت خرد و بزرگ و حشمت پیر و جوان
نیست از مهر تو در آفاق فارغ یک ضمیر
نیست از شکر تو در اسلام خالی یک زبان
آنگروهی کز بزرگان فتحها آرند یاد
خواندهاند از هر دری تاریخهای باستان
سربهسر دستان شناسند آن همه تاریخها
چون بخوانند ازکتاب فتح تو یک داستان
تا به شهر اصفهان در ساختی تو دار ملک
توتیای چشم شاهان است خاک اصفهان
ایدری توشاد و خرم وز نهیب تیغ توست
هم به مصر اندر خروش و هم به روم اندر فغان
خلق را معلوم شد کاندر جهان هرگز نبود
چون تو شاهی ملک بخش و خسروی گیتی ستان
زان دل صافیت چون خورشید ناپیدا زوال
زان کف کافیت چون دریای ناپیدا کران
نعمت اندر نعمت است و نصرت اندر نصرت است
جنت اندر جنت است و بوستان در بوستان
ملک فی ضمنالسلامه خلق فی دارالسلام
مال فی حصنالامانه دهر فی ظلالامان
خسروا پیرایهٔ شاهی بود احسان و عدل
سیرت تو هست این و عادت تو هست آن
تا بپاید نور و ظلمت هم برین سیرت بپای
تا بماند آب و آتش هم بر این عادت بمان
همچنین فرخنده رای و شاد طبع و شادخوار
همچنین پیروزبخت و کامکار و کامران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیباییها و ویژگیهای محبوبی است که شاعر به او خطاب قرار داده است. شاعر از زیباییهای ظاهری مانند زلف، چهره و قامت محبوب صحبت میکند و اظهار میدارد که این زیباییها چقدر شگفتانگیز و دلربا هستند. او همچنین رابطه عاطفی خود را با محبوبش چنان توصیف میکند که جدایی و وصال او هر دو حس درد و شادی را به او میدهد.
شاعر در ادامه به ستایش شخصیتی بزرگ و قدرتمند میپردازد که با احسان و عدل خود، سرزمین را آباد کرده و در تاریخ به عنوان یک پادشاه بزرگ شناخته میشود. او از نعمتها و بخششهای این پادشاه میگوید و معتقد است که او به سبب صفات نیکش، در دل مردم جای دارد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که چنین شخصیتی باید از عدالت و خرد خود پیروی کند تا نور و آرامش در عالم باقی بماند.
هوش مصنوعی: ای گل سنبل و درخت شمشاد، زیبایی تو بر روی رنگ ارغوانی است. تو مانند آهن و فولاد در جنس نرم و لطیف پرنیان پنهان شدهای.
هوش مصنوعی: گاهی پیچ و تاب زلف تو، مانند سنبل، بر دلنوشتههای باغ لاله میافزاید و گاهی عطر عنبر جعد تو، گلستان را خوشبو و زیبا میکند.
هوش مصنوعی: گل لالهای که به خوبی آبیاری شده، در زیر مشک آشکار است و مروارید زیبایی در آغوش لعل نهفته است.
هوش مصنوعی: تو مانند تیر و کمان زیبا و جذابی هستی و من هیچ کس دیگری را در زرق و برق و زیباییات مانند تو ندیدهام.
هوش مصنوعی: چهرهٔ تو مانند باغی زیباست و قامتت مانند سروهایی است که در آن باغ روییدهاند. نگاه کردن به تو مرا شاداب میکند و خوشحالیام را به اوج میرساند.
هوش مصنوعی: ای کمر باریک و چشمان سیاهت، چطور ممکن است روز من اینگونه باشد در حالی که تو چشمی داری و من بدنی دارم که تنها به میانت میسازد؟
هوش مصنوعی: ای دهانت کوچک و زلفت در هم پیچیده، چرا پشت من مانند زلفت کلافه و دل من مانند دهان است؟
هوش مصنوعی: هر جا که باشم، وجود تو باعث میشود که در فصل پاییزم بهاری حس کنم و در فصل بهارم خزان و دلتنگی را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: فراق تو مانند وصالی است که در دل آن ترس وجود دارد و وصال تو مانند فراق است که در آن سود و زیانی نهفته است.
هوش مصنوعی: در چهره تو زیبایی همچون ماه بر زمین است و این جای شگفتی دارد اگر ماه آسمان از نور تو روشن شود.
هوش مصنوعی: سعادت برای کسی است که دلش پاک و صاف باشد، مانند من که تحت تأثیر زیباییهای دنیا و جاذبههای زمانه قرار نگرفتهام.
هوش مصنوعی: سایهٔ خداوند معزالدین، یعنی او که دین و دنیا به واسطهٔ وجودش تأیید و با عزت پایدار میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در آسمانها، ستارهها همراه با یکدیگر چرخش داشته باشند، او در دین و دنیا بیهمتا و همپای یکی از بزرگترین شخصیتهاست.
هوش مصنوعی: تا همیشه روشنی و نیکی از حکومت او باقی خواهد ماند، همچون جواهر طغرل و بزرگی جغری و الب ارسلان.
هوش مصنوعی: از دستورات و خواستههای او عبور نکن، چون همه چیز از قاف تا قاف زمین و از شرق تا غرب جهان تحت فرمان اوست.
هوش مصنوعی: پیروی از او در خرد و اندیشه لازم است، همانطور که عشق و خدمت به او در دل و روان انسان شایسته و پسندیده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از روی بندگی و اطاعت به کسی احترام میگذارد، سر خود را به خاک میگذارد. اما کسی که جانش را در خدمت او قرار نمیدهد، جانش به هدر میرود.
هوش مصنوعی: ای جوان، تو نعمت و شان و منزلت را به همت و kindness خود بخشیدهای و این نعمتها شامل خرد و بزرگی برای همه، پیر و جوان است.
هوش مصنوعی: هیچ دلی در دنیا از محبت تو خالی نیست و هیچ زبانی در اسلام از سپاسگزاری تو تهی نیست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی که به یاد بزرگانی که فتحها و پیروزیهای مهم را کسب کردهاند، میپردازند، تاریخهای باستان را از منابع و حوزههای مختلف مطالعه و بررسی کردهاند.
هوش مصنوعی: همهٔ داستانهای تاریخ، وقتی که از کتاب پیروزی تو یک روایت را بخوانند، به خوبی شناخته میشوند.
هوش مصنوعی: ای کاش شهری به زیبایی اصفهان بسازی، زیرا خاک اصفهان، به مانند توتیای چشم، درخشش و زیبایی خاصی دارد که نظر شاهان را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: تو شاداب و سرزندهای و به خاطر قدرت و تاثیر تو، هم در مصر جست و خیز و شادی وجود دارد و هم در روم ناله و فریاد به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: مردم فهمیدند که در این دنیا هرگز کسی مانند تو وجود نداشته است. تو پادشاهی هستی که ملک را میبخشی و فرمانروایی بر جهان را در دست داری.
هوش مصنوعی: از دل پاک و صافی تو، مانند خورشید که ناپیداست، زوال و افول فاصله دارد. و از دستهای تو، مانند دریای نامشخص و بیکران است.
هوش مصنوعی: خوشیها و برکات پشت سر هم هستند و یاری و کمک نیز به دنبال هم میآید. نعمتها به گونهای هستند که یکی پس از دیگری بر زندگی ما میافزایند و زیبایی و سرسبزی در زندگیامان به وفور پیدا میشود.
هوش مصنوعی: پادشاه در امنیت و آرامش زندگی میکند، مردم در سرزمین صلح و دوستی هستند، اموال در پناه امانتداری محفوظ است و زمان در سایهای از امنیت سپری میشود.
هوش مصنوعی: خسرو، زینت و نمایندهٔ پادشاهی، احسان و عدل هستند و رفتار تو همین است و این سنت تو است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور و تاریکی به همین شکل ادامه داشته باشد، باید پایدار بمانند تا آب و آتش نیز به این عادت ادامه دهند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی میپردازد که از نظر روحیه، خوشحال و شاداب هستند و در زندگی خود موفقیتهای زیادی را تجربه کردهاند. این افراد با خوشحالی و سرزندگی زندگی میکنند و در راههای مختلف به پیروزی میرسند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.