ای جهانداری که از تو تازه باشد جاودان
گوهر طغرلبک و جغریبک و البارسلان
تا جلال دولتی دولت بماند پایدار
تا جمال ملتی ملت بماند جاودان
نیست جز تو خلق عالم را یکی فریادرس
نیست جزتو ملک گیتی راکسی صاحبقران
آسمان گر یک شرف دارد ز پاکی بر زمین
از تو بسیاری شرف دارد زمین بر آسمان
گر نشان نیکبختی هرکس از دولت دهد
نیکبختی را همی از تو دهد دولت نشان
ای خداوند ملوک ای خسرو پیروزبخت
ای شه بندهنواز ای داورگیتی ستان
تا که از عدل تو آسایش همی یابد زمین
تا که از رای تو آرایش همی یابد زمان
عالم آبادست و آفاق ایمن و ملک استوار
دین عزیز و نعمت ارزان و رعیت شادمان
این اثر هرگز که دید از خسروان روزگار
وین خبر هرگز که داد از سروران باستان
چند گویم قصهٔ افراسیاب کامکار
چند خوانم نامهٔ نوشین روان کامران
چاوُشان داری بسی غالبتر از افراسیاب
حاجبان داری بسی عادلتر از نوشیروان
ای بسا میرا که اندر خدمت درگاه تو
بر میان دارد کمر یا چون کمر دارد میان
بر مثال قلعهای بینم جهان را سربهسر
واندرو شمشیر تو چون کوتوال و باسبان
زهر باید هر مَلِک را تا نهان دشمن کند
بند باید هر ملک را تا جهان گیرد بدان
زهر تو اقبال توست وزان همی میرد عدو
بند تو شمشیر توست وزان همی گیری جهان
چون کمان صدمنی در دست توگردد بلند
چون خدنگ دیده دوز از شست تو گردد روان
بس کمانافراز و تیرانداز کاندر پیش تو
سر نهد بر خاک و از بازو بیندازد کمان
تیغ تو هنگام ضرب و اسب تو هنگام حرب
آتس اندر جوشن است و باد در برگستوان
زآتش فرزند آزرگر همی نرگس برست
زاتش تیغ تو روز جنگ روید ارغوان
ور همی راند سلیمان باد را در زیر تخت
تو همی رانی به دولت باد را در زیر ران
آفرین تو به دریای خرد در گوهرست
بندهٔ مخلص معزی بیش تو گوهر فشان
گر بهکارش نامدی در خدمت تو جان و دل
برفشاندی بر بساط تو دل و بر جامجان
تا که زیرگنبد گردون هوا باشد سبک
تا که در زیر هوا خاک زمین باشد گران
بوستان عدل تو شه جاودان بشکفته باد
وین جهان از عدل تو همچون شکفته بوستان
هم شهنشاه زمانی هم جهاندار زمین
بر شهنشاهی بپای و در جهانداری بمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش یک پادشاه و صفات برجسته او میپردازد. شاعر از خداوندگار ما، یعنی پادشاهی که کشور و ملت را به خوبی اداره میکند، خواستار استمرار جلال و جمال اوست. او بر این باور است که تنها پادشاه از علم و عدل او میتواند آسایش و آرامش را در جهان برقرار کند.
شاعر به مقایسه پادشاه کنونی با شخصیتهای تاریخی میپردازد و ویژگیهای ممتاز او را در اداره امور کشور و عدالتورزی میستاید. در نهایت، او آرزو میکند که قدرت و اقتدار پادشاه دائمی باشد و زمین و آسمان تحت حکمرانی او شکوفا و آباد گردد.
به طور کلی، شعر نشاندهندهی آرزوی شاعر برای پادشاهی عادل و فرزانه است که بتواند رفاه و سعادت را برای مردمش به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: ای فرمانروای جهان که با وجود تو، گوهرهای جاودانی همچون طغرلبیگ و جغریبیگ و البارسلان تازگی و زندگانی دارند.
هوش مصنوعی: برای اینکه شکوه یک حکومت همیشه برقرار بماند، زیبایی و شرافت یک ملت نیز باید همواره حفظ شود.
هوش مصنوعی: کسی جز تو در عالم وجود وجود ندارد که به فریاد دیگران برسد. هیچ کس دیگر نیست که مانند تو برتر و صاحب قدرت در این جهان باشد.
هوش مصنوعی: اگر آسمان از پاکی خود شرافتی دارد، زمین از تو، ای انسان، شرافت بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: اگر خوب بودن و خوشبختی هر فرد از ثروت او مشخص شود، بدان که خوشبختی نیز از تو به ثروت و سعادت تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: ای پروردگار پادشاهان، ای فرمانروای پیروز، ای شاهی که با رعیت محبت میکنی، ای داور عالم هستی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین از عدالت تو آرامش میگیرد و زمان از تدبیر تو زیبایی مییابد.
هوش مصنوعی: دنیا پر از آبادانی است و آسمانها در امنیت قرار دارند. کشور از استحکام برخوردار است و دین با عظمت و ارزشمند است. نعمتها فراوان و در دسترس هستند و مردم خوشحال و شاد زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: این اثر هیچگاه شبیه کارهای شاهان تاریخی نبوده است و هیچ خبر مشابهی نیز از بزرگان گذشته به ما نرسیده است.
هوش مصنوعی: چند بار باید از داستان افراسیاب توانا بگویم؟ چند بار باید نامهٔ خوشبختی نوشین را بخوانم؟
هوش مصنوعی: تو افراد و یارانی داری که در مهارت و توانایی از افراسیاب پیشی گرفتهاند و همچنین دوستان و همراهانی داری که در عدالت و انصاف از نوشیروان برترند.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد ممکن است در خدمت تو تلاش کنند و خود را آماده کنند، مانند کسی که کمر را میبندد تا آماده کار شود یا همچون کسی که بر حسب نیاز کمر را در میان میآورد.
هوش مصنوعی: جهان را مانند قلعهای میبینم که تو در آن مانند نگهبان و پاسبان با شمشیر خود، از آن مراقبت میکنی.
هوش مصنوعی: هر پادشاهی باید سمی داشته باشد تا دشمنانش به صورت پنهانی نتوانند به او آسیب برسانند. همچنین هر مملکتی باید تدابیری اتخاذ کند تا بتواند بر جهان مسلط شود.
هوش مصنوعی: سمّ تو نشانهی نیکبختیات است و به همین خاطر، دشمنان تو نابود میشوند. همچنین، تیغ تو نشانهی قدرت توست و به همین دلیل، جهان در چنگ تو گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: وقتی تیرکمان قوی در دست تو قرار بگیرد و به ارتفاع برسد، مانند تیری که از انگشت تو رها میشود، به سرعت و شتاب به جلو میرود.
هوش مصنوعی: بسیاری از تیراندازان و کمانداران برای تو به زمین خواهند افتاد و کمانهای خود را از بازو میاندازند.
هوش مصنوعی: تیغ تو در زمان نبرد و اسب تو در هنگام جنگ، مانند آتش در زره و باد در درختان است.
هوش مصنوعی: از آتش که پدرش آزر است، گل نرگس سر برمیآورد. اگر در روز جنگ، تیغ تو درخشان باشد، گلهای ارغوانی نیز خواهند روئید.
هوش مصنوعی: اگر سلیمان باد را تحت فرمان خود به حرکت درمیآورد، تو نیز با قدرت و ثروت خود قادر به کنترل و هدایت نعمتها و امکانات هستی.
هوش مصنوعی: تو به مانند دریا از حکمت پر هستی و مانند جواهر درخشان هستی، و من بندهای مخلص و فدای تو هستم که از جواهرات وجودت بهرهمند میشوم.
هوش مصنوعی: اگر به کار او نپردازی، در خدمت تو جان و دلش را بر تو نثار میکند و در کنار تو، عشق و زندگیاش را با تمام وجود به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان بالای ما سبک و راحت باشد، زمین زیر پای ما سنگین و سخت خواهد بود.
هوش مصنوعی: بوستان عدل تو، ای شاه جاودانه، همیشه در حال شکوفایی است و این جهان نیز با عدل تو مانند یک بوستان گشوده و پرثمری است.
هوش مصنوعی: همانطور که شاهی در زمان خود حاکم است و زمامدار زمین به شمار میرود، تو نیز باید به مقام پادشاهی خود ببال Canal داشته باشی و در مقام حکمرانیات استوار بمانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.