چون برآرم به زبان نام خداوند جهان
تن من جمله شود گوش و دلم جمله زبان
هرچه در دهر زبان است مرا بایستی
تا ثنا گفتمی از بهر خداوند جهان
شاه آفاق ملک شاه که در طاعت او
ملکان حملپذیرند و شهان بسته میان
شهریاری که به روزی همه کس را ز خدای
خاطر پاک و دل روشن اوکرد ضَمان
ایزد اندر دل او دفتر تقدیر نهاد
هرچه خواهد بود از رفتن تقدیر چنان
در جهانداری و سلطانی از اوگشت یقین
آن هنرها که نبردست کس از خلقگمان
چندگویند ز شهنامه سخنهای دروغ
چند خوانند هنرهای فلان و بهمان
سیرت شاه عیان است و دگر جمله خبر
از خبر یاد نیارند کجا هست عیان
اندر آفاق کرا بود زشاهان قدیم
این چنین دولت پیروز و چنین بخت جوان
کهگرفت از ملکان با ظفر و نصرت و فتح
شرق تا غرب زمین را ز کران تا به کران
راه شش ماهه به یک ماه ز شاهان که گذاشت
با هزاران سپهِ تیغْ زنِ قلعهْستان
همهکیوانْ دل و مهْ طلعت و بهرامْ حُسام
صاعقهْ تیر و فلکْ مرکب و سیّارهْ سنان
همه زین تخت و از اینگاه بیفراخته سر
همه زین بخت و از این شاه بیفروخته جان
کس ندیدست چنین تخت و چنین گاه بهخواب
کس ندادست چنین بخت و چنین شاه نشان
هرکجا شاه جوانبخت روان کرد سپاه
از تن دشمن بدبخت روان گشت روان
بود در مشرق و در مغرب از او بود خروش
هست در مشرق و در مغرب از او هست فغان
شادباش ای به حقیقت ملک روی زمین
دیر زی ای به سزا پادشه ملک زمان
هرکه او بر طمع سود کند با تو خلاف
آخرالْاَمر کند جان و تن خویش زیان
آنکه با تیر وکمانکرد همی قصد نبرد
قد چون تیر وی از بیم توگشتست کمان
خستهٔ بار گران است ز خوی بد خویش
نشنیدست مگر خوی بد و بارگران
خصم تو هست چو فرعون و تویی چون موسی
رای تو چون ید بیضا و حُسامت ثُعبان
قلعه بر خصم تو مانندهٔ زندان گشته است
چه خطر باشد آن را که بود در زندان
گر بداندیش تویی دانش و بیسنگ و درنگ
دست در سنگ زد و روی ز توکرد نهان
حکم و فرمان تو مانند قضا و قَدَرست
زقضا و ز قَدَر روی نهفتن نتوان
دشمنانَتْ همه رفتند و بماندست یکی
وان یکی نیز چنان دانکه شود چون دگران
ملکا تیغ تو و جام تو دارند دو خون
به گه بزم تو این است و گه رزم تو آن
هست بر تیغ تو چون رزمکنی خون عدو
هست درجام تو چون بزم کنی خونرزان
بدسگالان را تیغ تو چو زهر افعی است
نیکخواهان را مهر تو چو آب حیوان
داشت نوشِرْوان بر درگه خود سلسلهای
تا دلیلی بود از عدل و نشانی ز امان
بر جهان وقت امان دادن و گستردن عدل
هست یک حکم تو صد سلسلهٔ نوشروان
تا شود راغ چو زنگار به هنگام بهار
تا شود باغ چو دینار به هنگام خزان
باد اقبال تو بیوسته و بخت تو بلند
باد فرمان تو پاینده و حکم تو روان
تا همی راند کار همهکس حکم ازل
همچنین نوشخور وکام دل خویش بران
در دل افروزی و در شادی و جانافروزی
در جهانداری و در شادی جاوید بمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش خداوند و ویژگیهای یک پادشاه شایسته و بزرگ میپردازد. شاعر از زبان خود به عنوان ابزاری برای بیان قدردانی و ثنای خداوند استفاده میکند و پادشاهی که در سایهسار خداوند، قدرت و فرمانروایی او را بر دیگران تحسین میکند.
شاعر، ویژگیهای برجسته پادشاه را توصیف میکند، از جمله پاکی دل و صداقت او، و او را به عنوان یک قهرمان معرفی میکند که میتواند با خصمانش مانند موسی در برابر فرعون مواجه شود.
در کل، متن در مورد عدالت، قدرت، و فضایل انسانی صحبت میکند و برای پادشاه آرزوی موفقیت و بقا دارد. شاعر آن را به نوعی به مکافات اعمال بدسگالان و پاداش نیکوکاران مرتبط میسازد و بر اهمیت حکمرانی عادلانه و شایسته تاکید میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که نام خداوند جهان را به زبان میآورم، تمام وجودم، از جمله گوش و قلبم، به نوعی به سخن میآید و با آن همراه میشود.
هوش مصنوعی: هر چه که در دنیا زبان میگوید، من باید آن را بگویم تا برای خالق جهان ستایش کنم.
هوش مصنوعی: شاهی که در سراسر جهان شناخته شده است و فرمانروایی او به گونهای است که پادشاهان و ملکها در محبت و اطاعت او قرار دارند و اجازهی تردید در فرمانبرداری از او را ندارند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که در روزی تمام مردم را به خاطر نیکخواهی و دل روشن خود از خداوند بینیاز ساخت.
هوش مصنوعی: خداوند در دل او سرنوشت را نوشته است و هر آنچه قرار است اتفاق بیفتد، به همین تقدیر وابسته است.
هوش مصنوعی: در مملکتداری و حکمرانی، یقیناً آن هنرهایی که درختی از دست هیچکس نمیروید، از ذهن و خیال مردم نشأت نمیگیرد.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم درباره داستانهای شاهنامه حرف میزنند و سخنان نادرست بیان میکنند. برخی نیز مهارتها و هنرهای افراد خاصی را در این زمینه مطرح میکنند.
هوش مصنوعی: سیرت و شخصیت شاه به وضوح نمایان است و دیگران فقط از شنیدهها صحبت میکنند و از حقیقت خبر ندارند.
هوش مصنوعی: آیا در دنیا کسی مانند پادشاهان بزرگ گذشته پیدا میشود که اینگونه موفقیت و خوشبختی داشته باشد؟
هوش مصنوعی: او از پادشاهان به پیروزی و چهارچوب گسترش قدرتیش دست یافته و تمامی سرزمین را از شرق تا غرب تحت کنترل خود درآورده است.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به توصیف مسیر طولانیای میپردازد که شاهان برای فتح قلعه یا رسیدن به هدف خود، آن را در مدت کوتاهی طی کردهاند. اشاره به چالشها و سختیهایی که در این راه وجود داشته و نیاز به نیروهای زیاد و شجاعی دارد که با شمشیر آماده هستند.
هوش مصنوعی: در این بیت، عناصر مختلفی از زیبایی و قدرت به تصویر کشیده شده است. کیوان نمایندهای از دل و مه، بهرام به عنوان حامی و تسلط بر امور، صاعقهای که به شدت و تندی عمل میکند و فلک که همچون مرکبی در حال حرکت است. این تصویرها به نوعی نشاندهندهی عظمت و زیبایی در جهان و طبیعت هستند.
هوش مصنوعی: همه از این تخت و مکان سرفراز هستند و هر یک به خاطر بخت خوب و نعمتهای این شاه، جانشان روشن و شاداب است.
هوش مصنوعی: هیچکس تخت و مقام مانند این را ندیده و هیچکس چنین بخت و شاهی را در خواب هم نداشته است.
هوش مصنوعی: هرجا که پادشاه خوشبخت سپاهی را به سوی دشمن فرستاد، روح و جان دشمن ناامید و درمانده به سمت دیگری روان شد.
هوش مصنوعی: در شرق و غرب، از وجود او صدا و فریاد به گوش میرسد. در هر دو سو، ناله و فریاد او شنیده میشود.
هوش مصنوعی: خوشحال باش ای کسی که حقیقتاً صاحب این سرزمین هستی، مدتهاست که در این جهان بودهای و شایستهی مقام پادشاهی در این زمان.
هوش مصنوعی: کسی که تنها به فکر سود خودش باشد، در نهایت به تو خیانت خواهد کرد و این کار به خود او نیز آسیب میزند.
هوش مصنوعی: کسی که با تیر و کمان به جنگ تو آمده، اکنون از ترس تو تیرش به کمان تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: او به خاطر بار سنگین مشکلاتش، از سرشت بد خود خبر ندارد و به جز بدی و بار سنگین، چیزی را نشنیده است.
هوش مصنوعی: شخص مقابل تو مانند فرعون است و تو مانند موسی. نظر تو به روشنی مثل ید بیضاست و زیباییات به زهرهیشان میماند.
هوش مصنوعی: قلعه بر دشمن تو مانند زندانی شده است، پس چه خطری دارد برای آنکه در زندان باشد.
هوش مصنوعی: اگر تو فردی بداندیش هستی و بدون غفلت از کارهایت، باید بدان که با برخورد به مشکلات و دشواریها، چهرهات پنهان میشود و دیگران نمیتوانند تو را به خوبی ببینند.
هوش مصنوعی: فرمان و دستور تو همچون سرنوشت و مقدر است و نمیتوان از سرنوشت و مقدر فرار کرد.
هوش مصنوعی: همه دشمنانت رفتهاند و تنها یکی باقی مانده است، اما این یکی هم به زودی مانند دیگران خواهد رفت.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، شمشیر و جام تو به دو نوع خون آغشتهاند؛ یکی خون در مجالس خوشی و دیگری خون در میدانهای جنگ.
هوش مصنوعی: وقتی تو در میدان جنگ قرار میگیری، خون دشمن بر تیغ تو میریزد و وقتی در جمعی شاد و مهمانی هستی، خونهای ریخته شده در گذشته در جام تو نمایان میشود.
هوش مصنوعی: تیغ تو برای دشمنان به اندازه زهر افعی خطرناک است، اما محبت تو برای دوستان مانند آب حیات برای موجودات زنده است.
هوش مصنوعی: نوشیروان در دربار خود سلسلهای داشت که نشانهای از عدالت و نشانی از امنیت برای مردم بود.
هوش مصنوعی: فرصت برای برقراری عدالت در جهان وجود دارد و این یک فرمان است که میتواند به ایجاد صدها رشته از نوآوری و پیشرفت کمک کند.
هوش مصنوعی: برای اینکه در فصل بهار، باغ همچون یک دُر درخشان جلوه کند، باید در فصل پاییز، زنگار و زردی به آن بچسبد. در واقع، زیبایی و درخشندگی به بهار تعلق دارد و باید پاییز به عنوان پیشزمینهای برای آن باشد.
هوش مصنوعی: بخت و اقبال تو همیشه خوب و بلند باشد، فرمان تو همیشگی و حکم تو پایدار و جاری باشد.
هوش مصنوعی: همهی امور زندگی تحت تأثیر تقدیر و سرنوشت است، و هر کس به نوعی میکوشد تا خواستهها و آرزوهای خود را برآورده کند.
هوش مصنوعی: در دل را به شوق و شادی روشن کن و از زندگی لذت ببر. در مدیریت خود، موفق و شاداب بمان و این شادی را همیشه حفظ کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان کردازین بیش صبوری نتوان
کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان
با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز
همچنان باشد کز ریگ روان آب روان
تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت
[...]
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان
رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان
رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او
زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان
گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک
[...]
گذری گیر از آن پس به سوی لالهستان
طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان
هریکی همچو یکی جام دروغالیهدان
بالش غالیه دانش را میلی به میان
گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان
بگل و آب روان تازه بود جان جهان
هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار
هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان
سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار
[...]
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
نوبت باده و چنگ طربانگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.